نام کتاب: وکیل خیابانی
- خواهش می کنم ، فقط قول بده که دیگه تکرار نمی شود . - قول می دهم . | بدون اینکه او را ببوسم یا در آغوش بکشم از او خداحافظی کردم و به سادگی گفتم : - شب به خیر . و به طرف در حرکت کردم و این دقیقا همان چیزی بود که او می خواست . فصل بیستم سه شنبه روز بسیج از سوی بزرگترین انجمن ابداع کننده ضد خشونت ایالت بود . یکبار دیگر مورد کای به رانندگی مشغول شد ، او می خواست که مرا در هفته اول همراهی کند و بعد مرا در شهر رها کند . هشدار ها و تهدید های من درباره بری نوزو در او تاثیر نکرده ، قبل از اینکه سپیده دم داخل آپارتمان سابق را فرا بگیرد هشدار تندی را برای او نوشته بودم مجبور بودم از آنچه که تا به حال انجام داده ام برای مورد کای بگویم . به محض اینکه سوار ماشین شدیم گفتم : - من و زنم از هم جدا شدیم و من از آنجا نقل مکان کرده ام . بیچاره ظاهرا در اول صبح یعنی ساعت هشت آمادگی شنیدن چنین خبری بدی را نداشت . او گفت : - متاسفم . و هنگامی که به من نگاه می کرد نزدیک بود به یک عابر پیاده در میان خیابان بزند . - خواهش می کنم . اوایل صبح امروز پلیس به آپارتمان سابق من در جستجوی من و یک پرونده حمله کرد . - چه نوع پرونده ای ؟ - پرونده دوون هاردی و لونتا برتون . - خب ادامه بده گوش می کنم . - همان طور که می دانیم دوون هاردی چند تا گروگان گرفت و بعد خودش را کشت ، زیرا شرکت در یک و سویینی او را از خانه اش بیرون کرده بودند . جمعا با او شانزده شانزده نفر دیگر اخراج شده بودند در این میان تعدادی بچه هم به چشم می خورد . لونتا و خانواده کوچکش هم در این گروه اخراجی بودند . او خوب فکر کرد و گفت : - اینجا شهر کوچکی است .

صفحه 154 از 314