نام کتاب: وکیل خیابانی
- به آنها گفتی که من اینجا زندگی نمی کنم ؟ کلیر جواب داد : - گفتم . و دوربین را جلوی چشمان خود برد . - شما آقایان به جستجوی خود ادامه دادید ، در حقیقت کاری خلاف قانون انجام دادید . باید همان اول کار ، بازرسی را متوقف می کردید . شاید برای شما سرکشی تو امور دیگران سرگرم کننده باشد . یک فرصت به شما دادم اما از آن استفاده نکردید . بنابراین باید تاوانش را هم بپردازید . گاسکو گفت : - تو خل شدی . آنها طوری وانمود می کردند که نمی ترسند اما در عین حال می دانستند که من یک وکیل هستم ، چون آنها مرا در آپارتمان پیدا نکرده بودند بنابراین می دانستم که در مورد چه چیزی صحبت می کنم . در حقیقت یخی که روی آن سر می خوردم و اسکی می کردم بسیار نازک بود . از دو پلیس که یونیفورم پوشیده بودند پرسیدم :| - لطفا اسمتان . کارت پلیس خود را از جیبشان در آوردند و گفتند : - رالف لیلی و رابرت بلور . گفتم : - متشکرم ، شما متهمین ردیف سه و چهار خواهید بود . چرا الان ایجا را ترک نمی کنی ؟ گاسکو پرسید : - پرونده کجاست ؟ - پرونده اینجا نیست ، چون من اینجا زندگی نمی کنم و به همین دلیل است که شما تحت پیگرد قانونی قرار می گیرید . سرکار گاسکو . - تعقیب قانونی ، چیز مهمی نیست . . خیلی عالی است ، کی وکیل توست ؟ او نتوانست نام یکی را در لحظه وخیم به زبان بیاورد . من به اتاق استراحت رفتم و آنها به دنبال من آمدند گفتم:

صفحه 152 از 314