زیاد نباید پرداخت می کردم . سقفی داشتم و بخاری و دری که قفل داشت ، شغلی ، تامین غذای فردا و آینده . تلفن زنگ زد و گفتم : - سلام . کلیر با صدای خفیفی از پشت تلفن گفت : - مایکل پلیس ها دارند خانه را می گردند . - چی ؟ به آنها الان اینجا هستند چهارنفرند . با یک حکم بازرسی منزل . . آنها چه می خواهند ؟ دنبال یک پرونده می گردند . - ده دقیقه دیگر خودم را می رسانم . - خواهش میکنم عجله کن .
????
مثل مردی که مالک آپارتمان است به داخل هجوم بردم . گاسکو اولین نفری بود که با او برخورد کردم . - من مایکل براک هستم ، شما کی هستید ؟ با پوزخند گفت : - ستوان گاسکو . به آنها گفتم مدارکتان را ببینم . رو به کلیر که به یخچال تکیه داده بود و قهوه می نوشید کردم و گفتم : - یک تکه کاغذ به من بده . گاسکو نشان پلیسی اش را از جیب کتش بیرون آورد و رو به من نشان داد . به گاسکو گفتم : - تو اولین کسی هستی که ساعت نه صبح بر علیه او شکایت خواهم کرد . دیگر کی با تو هست ؟ کلیر که همزمان ورقه کاغذی را به من می داد گفت : | - سه نفر دیگر هم هستند . فکر می کنم توی اتاق خواب باشند . به طرف انتهای آپارتمان رفتم ، گاسکو و کلیر پشت سر من می آمدند در اطاق خواب پلیس مخفی هایی دیدم که دزدکی به زیر تخت نگاه می کردند .