نام کتاب: وکیل خیابانی
نفر دوم قادر به تشریح مشکل خود نبود او فقط می خواست که با کسی حرف بزند . او یا مست بود و یا عقب مانده ذهنی و شاید هم هردو ، از این رو موردکای او را به آشپزخانه برد و برایش قهوه ریخت . بعضی از این مردم بیچاره حتی نمی توانند در داخل صف بیاستند . نفر سوم یکی از ساکنین پناهگاه بود و مدت دو ماه بود که در اینجا اقامت داشت بنابراین دردسر بی آدرسی در مورد این شخص نداشتیم . این زن پنجاه و هشت ساله بسیار تمیز و مرتب بود و بیوه یک نظامی طبق مدارک و شواهد موجود در طول مشاوره با او جمع آوری کرده بودم دریافتم که وی مستحق دریافت کمک از طرف اترش می باشد اما چکهای او به حسابی در بانک مری لند واریز می شود و او امکان دسترسی به آن بانک را نداشت . این مطلب بر اساس گفته خودش و مدارک موجود تایید میشد . موردکای گفت : - VA آژانس خوبی است چکهای فرستاده شده به این آژانس را می گیریم . همچنان که مشغول کار بودیم صف مراجعه کنندگان هم طولانی تر می شد . موردکای قبلا تمامی این موارد را دیده بود . قطع مهره های غذا به دلیل نبودن آدرس دائمی ،امتناع صاحب خانه در پرداخت وثیقه ، عدم پرداخت حمایت از کودکان ، حکم توقیف و دستگیری به خاطر صدور چک های بی محل ، بعد از گذشت دو ساعت با ده نفر از مراجعه کنندگان صحبت شد و در این هنگام شخصا مشاوره مستقیم با آنها به عهده گرفتم در طول اولین روز کارم به عنوان وکیل فقر و تنگدستی ، به تنهایی تمامی یادداشتها و ثبت دیگر اطلاعات مراجعه کنندگان را انجام می دادم . مارویس اولین ارباب رجوع من بود . او می خواست از زنش طلاق بگیرد همانطور که من می خواستم . بعد از اینکه به داستان غم انگیزش گوش دادم احساس کردم که باید هر چه زودتر به خانه برگردم و پاهای همسرم را ببوسم . همسر مارویس هرزه بود اگر چه در اوایل زندگی همسر ایده آلی بود اما به مواد مخدر روی آورد . مواد باعث شده بود تا ابتدا او فروشنده مواد مخدر بشود و سپس به هرزگی و خیابانگردی روی آورد. در طول راه دزدی می کرد و هر چه به دست میاورد می فروخت و بالاخره گرفتار قرض و بدهکاری شد و نهایتا به بدبختی و بیچارگی دچار شد در حالی که به هرزگی خود ادامه می داد دو فرزند خود را نیز پیش خودش نگه می داشت . مارویس سوالاتی مورد روند طلاق و جدایی داشت و تا آنجایی که می توانستم او را راهنمایی می کردم . در حین نوشتن به یکباره تصویر همسرم کلیر در حالی که در دفتر وکلای خود نشته و قصد جدایی دارد به ذهنم خطور کرد . مارویس از من پرسید : - چقدر طول می کشد ؟

صفحه 143 از 314