مطلب برای صفحه اول روزنامه هاست ، قول می دهم شما بچه ها جرات رفتن بیرون از خانه هایتان را
نداشته باشید .
- پس پیشنهاد تو آتش بس است ؟ تو پرونده را نگه دار و ما با تو کاری نداریم . - فعلا این طور است نمی دانم هفته آینده یا هفته های بعد چطور میشه . - چرا با آرتور صحبت نمی کنی ؟ من هم مداخله می کنم . سه نفری وارد اتاق میشویم در را قفل می کنیم و کار می کنیم تا مشکل را حل کنیم ، چی می گی ؟ - خیلی دیر شده ، چند نفر مرده اند . - میستر خودش را به کشتن داد . - بقیه هم هستند . من به اندازه کافی صحبت کردم ، با آنکه او دوست من بود حتما بیشتر صحبتها را برای روسا بازگو خواهد
کرد.
- می خواهی توضیح بیشتری بدی ؟ - نمی توانم محرمانه است . صدایی غیر عادی می شنوم ، از وکیلی که پرونده ها را می دزدد صدای رادیاتور شوفاژ بلند تر شد و بهتر بود به آن نگاه کرد تا اینکه صحبت کرد. هر دوی ما ترجیح دادیم سکوت کنیم تا اینکه چیزی بگویی و فردا پشیمان بشویم . او زیر لب چند بار گفت : - باور کردنی نیست ! کنار در رفت و گفت : - می توانیم در تماس باشیم ؟
. حتما
فصل هجدهم
پیدا کردن مسیر حرکت از کلینیک تا ساماریتان هاوس در پت ورت واقع در شمال شرقی حدودا سی دقیقه به طول انجامید . مورد کای هم مشغول رانندگی بود . هم صحبت کردن ، و من در حالی که کیفم را نگه داشته بودم و بسیار عصبی بودم بی هیچ حرفی ساکت نشسته بودم . در آن موقع من شلوار جین ، ژاکت ورزشی ،