اصلا صرفنظر نشده بود ، بلکه پرونده دزدیده شده بود . طوری دله دزدی شده . یک جنایت ، برای اینکه مدرک اکنون جمع و جور شده است ، دزد یک احمق بود . هفت سال پیش هنگام استخدام ، انگشت نگاری از سوی اداره مربوطه از من به عمل آمد و حال خیلی ساده است که آن را با آثاری که در دفتر چانس وجود داشت مطابقه کنند . این هم فقط نیاز به چند دقیقه داشت . من اطمینان داشتم که اکنون آنها این کار را کردند . آیا اکنون دلیلی برای بازداشت من وجود دارد ؟ این چیزی بدیهی است .| وقتی که کارم پس از سه ساعت تمام شد ، زیر زمین اتاق بیشتر از برگ پوشیده شده بود . من دوباره پرونده را جمع و جور کردم و پس به سوی کلینیک رفتم و آن را کپی کردم .
***
در یادداشت کلیر آمده بود که او برای خرید رفته است ما اثاثیه خوبی داشتیم اما در شمردن آنها هنگام تقسیم کردن موفق نبودیم . او سفر های زیادی بیش از من در آینده نزدیک خواهد داشت به همین خاطر من اثاثیه قابل حمل ارزان قیمت را برداشتم و ساک های ورزشی به من نمی خواستم گیر بیافتم به همین خاطر وسایل را مچاله شده روی تخت انداختم با جورابها ، زیر پوشها ، کراواتها ، پیرهن ها ، وسایل بهداشتی ، خمیر دندان ، مسواک و ... و کفشهایی اما آنهایی که در سال گذشته مورد استفاده من بود بردم و او میتواند بقیه رو دور بیاندازد من خیلی سریع کشو هایم را و قسمت مخصوص خودم در کابینت ادویه را پاک کردم ، در حالی که هم روحا و هم جسم زخمی بودم . ساکها را داخل پله فرار انداختم و به سوی ماشینی که اجاره کرده بودم بردم ، سپس برگشتم تا لباسها و کت شلوارهایم را ببرم ، من کیسه خوابم را پیدا کردم حدود پنج سال آخر از آن استفاده نکرده بودم . آن را با لحاف و بالشت بردم پایین . من حق برداشتن ساعت شماطه دار ، رادیو ، کامپیوتر و چند Cd و تلویزیون رنگی سیزده اینچی آشپزخانه و یک قهوه جوش ، سشوار و یک سری حوله را داشتم . وقتی که ماشین پر شد من یک یادداشت برای کلیر گذاشتم که به او اطلاع می دهم من رفته ام . یادداشت را کنار یادداشت او گذاشتم و از نگاه به آن امتناع کردم . احساسات درهم و برهمی داشتم ، ولی هیچ وقت آماده معامله با آن نبودم . من از آنجا قبل از مطمئن بودن از اوضاع خارج نشدم . در را بستم و از پلکان پایین رفتم . من می دانستم که در عرض چند روز آینده برگردم تا بقیه وسایلم را ببرم اما احساس می کردم رفتن من بی بازگشت است.