اما یادداشتی درباره رفتن دوم به انباری وجود نداشت . رفتن روز بیست و هفتم ژانویه در جدول چنین نوشته بود:|
یادداشت هکتور پالما - دیدن محل - بازرسی مکان انتقال شده طبق سند.» هکتور روز بیست و هفتم ژانویه با یک محافظ به انباری برای بررسی مکانی که غاصبانی جدی آنجا را اشغال کردند رفت ، یادداشتی تهیه کرد که در مقایسه با سایر برگهایش نسبتأ جامع و کامل بود . یادداشت او را از پرونده خارج کرده بودند . مسلما جنایتی در کار نبود . من چیزهایی از پرونده بر می داشتم بدون اینکه در جدول یادداشت کنم ، اما مطمئن بودم آنها را سر جایشان می گذارم . اگر چیزی در جدول ثبت می شد باید در پرونده پیدا می شد . خرید در روز جمعه سی و یکم ژانویه پایان یافت . سه شنبه بعد هکتور به انباری برگشت تا اشغالگران را بیرون کند یکی از محافظین ویژه شرکت همراه یک پلیس محلی و چهار گردن کلفت از شرکت اخراج کننده او را کمک می کردند . کار سه ساعت طول کشید . آن را در یادداشت خود که دو صفحه در برگرفته نوشته بود ، او سعی می کرد روی احساسات خود را سرپوش بگذارد . هکتور مایل نبود این کار را انجام دهد . قلبم از تپش افتاد هنگامی که این جملات را خواندم : - مادر ، چهار بچه داشت ، یکی از آنها شیر خوار بود ، در جایی دو اتاق بدون لوله کشی زندگی می کرد . روی دو تشک روی زمین می خوابیدند . مادر با پلیس دعوا کرد و در حالی که بچه هایش به او نگاه می کردند سرانجام او را بیرون کردند . پس اونتاریو دعوای مادرش را نگاه می کرد . لیستی از نام بیرون شدگان وجود داشت جمع هفده نفر بدون بچه ها بودند همان لیستی بود که یک نفر آن را صبح روز دوشنبه روی میز من گذاشته بود با داستان آن که از روزنامه پست کپی شده بود. پشت پرونده یادداشت هایی درباره هفده رانده شده بود . استفاده از نوشته روزنامه وجود داشت که هنوز از آنها استفاده نشده بود . این اشغالگران حقی نداشتند ، حتی حق اخطار کردن به آنها هم ، اخطاریه ها بعدة تهیه شده بود تا کمکی برای پرونده در دادگاه باشد . آنها به احتمال زیاد و به وسیله خود چانس بعد از واقعه میستر اضافه شد . به عنوان اینکه شاید مورد استفاده قرار گیرد . ساخت و پاخت محرمانه آشکار و احمقانه بود ، اما چانس بعد شریک شد . تا حالا شنیده نشده است که یک شریک از پرونده ای صرفنظر کند .