2
مؤسسه مادران آزاد یک ساختمان خالی را در یک بنای بزرگ نو ساز در یک خیابان فرعی استر اند گرفته بود. ورود به آن مثل دخول به مرده شویخانه ی مکانیزه ای بود که برای هر سنگ قبر یک آسانسور داشته باشد. آرتور رو بدون صدا از پنج طبقه بالا رفت: مقابل دالان بلندی که شیشه های یخ زده داشت مردی با عینک بدون دسته وارد آسانسور شد که پرونده ای در دست داشت با کلمات «خیلی فوری» روی آن، و بعد به اتفاق با آسانسور بالا رفتند. روی در طبقه هفتم نوشته بود: «آسایش برای مادران ملل آزاد _ اطلاعات.»
به دلش افتاد که بالاخره حق با آقای رنیت بود. زنی کاردان از طبقه متوسط که شق و رق روی صندلی پشت ماشین تحریر نشسته بود به طور آشکار پول نمی گرفت و فساد پذیر هم نبود. تکمه ای هم به یقه لباسش زده بود به نشانه این که افتخاری کار می کند. زن با لحنی تند گفت:
«فرمایش؟»
و به همین سؤال تمام غرور و خشم آرتور رو خشک شد. کوشید به یاد آورد که افلیج ناشناس به او چه گفته بود؛ یعنی درباره اینکه آن کیک نبایست به او داده شده باشد. آن گونه که اکنون به یاد می آورد در آن جمله اثری از هیچ مطلب شومی نبوده و در مورد طعم زهر البنج هم مگر بارها شب هنگام با داشتن آن مزه در کام از خواب بیدار نشده بود؟
مؤسسه مادران آزاد یک ساختمان خالی را در یک بنای بزرگ نو ساز در یک خیابان فرعی استر اند گرفته بود. ورود به آن مثل دخول به مرده شویخانه ی مکانیزه ای بود که برای هر سنگ قبر یک آسانسور داشته باشد. آرتور رو بدون صدا از پنج طبقه بالا رفت: مقابل دالان بلندی که شیشه های یخ زده داشت مردی با عینک بدون دسته وارد آسانسور شد که پرونده ای در دست داشت با کلمات «خیلی فوری» روی آن، و بعد به اتفاق با آسانسور بالا رفتند. روی در طبقه هفتم نوشته بود: «آسایش برای مادران ملل آزاد _ اطلاعات.»
به دلش افتاد که بالاخره حق با آقای رنیت بود. زنی کاردان از طبقه متوسط که شق و رق روی صندلی پشت ماشین تحریر نشسته بود به طور آشکار پول نمی گرفت و فساد پذیر هم نبود. تکمه ای هم به یقه لباسش زده بود به نشانه این که افتخاری کار می کند. زن با لحنی تند گفت:
«فرمایش؟»
و به همین سؤال تمام غرور و خشم آرتور رو خشک شد. کوشید به یاد آورد که افلیج ناشناس به او چه گفته بود؛ یعنی درباره اینکه آن کیک نبایست به او داده شده باشد. آن گونه که اکنون به یاد می آورد در آن جمله اثری از هیچ مطلب شومی نبوده و در مورد طعم زهر البنج هم مگر بارها شب هنگام با داشتن آن مزه در کام از خواب بیدار نشده بود؟