«تو خری. احمقی.» دیدم که این کلمه به او نیش زد، و ادامه دادم: خشکی. هالویی. از زور هالویی ابلهی.»|
راستی؟ پس بذار یه چیزی راجع به این زنهای خیلی خوبتون، راجع به این الهه هاتون بهت بگم. فقط یک فرق هست میون این که آدم با یه دختری باشه که همیشه هم دختر خوبی بوده، یا با یک زن. فرقش اینه که دخترها می ترسند. من همه اش همین رو می دونم.» با دستکش به تختخواب زد.
حالا عصبانی نشو» من عصبانی نیستم. فقط برای خاطر خودت میگم، که به دردسر نیفتی.» تنها فرقش همینه؟» بله. ولی میلیونها احمق مثل تو همین رو نمی دونند.» پس لطف کردی به من گفتی.» بیا دعوا نکنیم، عزیزم. من تورو خیلی دوست دارم. ولی احمق نشو.» «چشم. من هم مثل تو عاقل میشم.» «عصبانی نشو، عزیزم. بخند. یه خورده مشروب بخور. من راستی باید
برم.» |
تو بچه خوبی هستی.» «نه. فقط بیش از پیش مهربونم.» |
نفسش را که به سوی من آمد احساس کردم: «خداحافظ باز هم به همین زودی می آم دیدنت.» نفسش دور شد: «اگه نمیخوای نمی بوسمت. دختر انگلیسی ت رو برات می فرستم. خداحافظ، عزیزم. کنیاک زیر تختخوابه. زودتر خوب بشو.»
رینالدی رفته بود.
راستی؟ پس بذار یه چیزی راجع به این زنهای خیلی خوبتون، راجع به این الهه هاتون بهت بگم. فقط یک فرق هست میون این که آدم با یه دختری باشه که همیشه هم دختر خوبی بوده، یا با یک زن. فرقش اینه که دخترها می ترسند. من همه اش همین رو می دونم.» با دستکش به تختخواب زد.
حالا عصبانی نشو» من عصبانی نیستم. فقط برای خاطر خودت میگم، که به دردسر نیفتی.» تنها فرقش همینه؟» بله. ولی میلیونها احمق مثل تو همین رو نمی دونند.» پس لطف کردی به من گفتی.» بیا دعوا نکنیم، عزیزم. من تورو خیلی دوست دارم. ولی احمق نشو.» «چشم. من هم مثل تو عاقل میشم.» «عصبانی نشو، عزیزم. بخند. یه خورده مشروب بخور. من راستی باید
برم.» |
تو بچه خوبی هستی.» «نه. فقط بیش از پیش مهربونم.» |
نفسش را که به سوی من آمد احساس کردم: «خداحافظ باز هم به همین زودی می آم دیدنت.» نفسش دور شد: «اگه نمیخوای نمی بوسمت. دختر انگلیسی ت رو برات می فرستم. خداحافظ، عزیزم. کنیاک زیر تختخوابه. زودتر خوب بشو.»
رینالدی رفته بود.