نام کتاب: وداع با اسلحه
«آره.»
جای خیلی قشنگیه. من شما رو اونجا دیده ام. میگن شما آمریکایی هستین.)
«من انگلیسی ام.» نه بابا!»
بله، انگلیسی ام. شما فکر کردین ایتالیایی هستم؟ چند تا ایتالیایی با واحدهای ما بودند.»
گفتم: «اگه ماشین ها رو ببرین خیلی خوب میشه.» |
ما ازشون کاملا مواظبت می کنیم.» راست ایستاد: «این نفر شما خیلی نگران بود و اصرار داشت که من شما رو ببینم.» به شانه گوردینی زد. او خودش را عقب کشید و لبخند زد. مرد انگلیسی به زبان ایتالیایی کامل و روانی شروع کرد: «خوب، حالا همه چیز رو به راه است. سرکار ستوان تو رو هم دیدم. ما دو تا ماشین ها رو تحویل می گیریم. حالا دیگه نگرانی ۸ نداری.» بعد به انگلیسی گفت: «باید یک کاری بکنیم که شما رو از اینجا ببریم. بذار افسرای بهداری رو ببینم. شما رو با خودمون می بریم.» به سوی مرکز زخم بندی رفت. بادقت از میان زخمیها قدم بر می داشت. دیدم که پتو کنار رفت، روشنایی بیرون زد و او داخل شد.
گوردینی گفت: «سرکار این از شما نگه داری میکنه.» «فرانکو، تو چه طوری؟»
من خوبم.» پهلوی من نشست. یک لحظه بعد پتوی جلو در کنار رفت و دو امدادگر بیرون آمدند، انگلیسی بلند قد هم دنبالشان بود. آنها را بالای سر من آورد.
به ایتالیایی گفت: «این ستوان آمریکاییه»

صفحه 70 از 395