درشکه چی کجا داریم میریم؟» درشکه چی اسبهاش را نگه داشت.
می ریم هتل متروپل، مگه نمی خواین برین اونجا؟» | گفتم: «چرا. طوری نیست. کت.»
طوری نیست عزیزم، عصبانی نشو. په خواب خوبی می ریم، فردا دیگه سرت گیج نمی ره.»
حالا که سرم حسابی گیج میره. امروز مثل اپرا کمیک می مونه. شاید گرسنه ام.»
تو فقط خسته ای عزیزم، حالت خوب میشه.» درشکه جلو هتل نگه داشت و یک نفر بیرون آمد که چمدان های مان را بردارد.
گفتم: «من حالم خیلی خوبه.» روی کف خیابان پایین آمده بودیم و به سوی هتل می رفتیم.
«من میدونم که حالت خوب میشه، تو فقط خسته ای. مدت درازی همین طوری بیدار مونده ای.»
به هرحال فعلا اینجا هستیم.» «آره، راستی حالا اینجا هستیم.» دنبال پسرک خدمتکار که چمدانها را در دست داشت به درون هتل
رفتیم.
می ریم هتل متروپل، مگه نمی خواین برین اونجا؟» | گفتم: «چرا. طوری نیست. کت.»
طوری نیست عزیزم، عصبانی نشو. په خواب خوبی می ریم، فردا دیگه سرت گیج نمی ره.»
حالا که سرم حسابی گیج میره. امروز مثل اپرا کمیک می مونه. شاید گرسنه ام.»
تو فقط خسته ای عزیزم، حالت خوب میشه.» درشکه جلو هتل نگه داشت و یک نفر بیرون آمد که چمدان های مان را بردارد.
گفتم: «من حالم خیلی خوبه.» روی کف خیابان پایین آمده بودیم و به سوی هتل می رفتیم.
«من میدونم که حالت خوب میشه، تو فقط خسته ای. مدت درازی همین طوری بیدار مونده ای.»
به هرحال فعلا اینجا هستیم.» «آره، راستی حالا اینجا هستیم.» دنبال پسرک خدمتکار که چمدانها را در دست داشت به درون هتل
رفتیم.