از اون ور دریاچه.» پس باید از شما خواهش کنم با من تشریف بیارین.» چمدونها چه طور؟» می تونین چمدونها رو هم بیارین.» من چمدانها را برداشتم و کاترین همراه من آمد و سرباز پشت سر ما راه افتاد و به ساختمان کهنه گمرک رفتیم. در اداره گمرک، یک ستوان، با قیافه خیلی لاغر و ارتشی، از ما بازجویی کرد.
«ملیت شما چیست؟» | امریکایی و انگلیسی) گذرنامه ها را ببینم.» | من گذرنامه ام را به او دادم و کاترین هم گذرنامه اش را از کیف دستی اش
در آورد.
ستون مدت درازی آنها را وارسی کرد.
چرا به این طریق با قایق وارد خاک سویس می شوید؟»|
گفتم: «من ورزشکارم، قایق رانی برام بهترین ورزشه. هر وقت فرصت پیدا کنم قایق رانی می کنم.»
چرا اینجا می آیید؟»
برای ورزش های زمستونی. ما جهانگرد هستیم، برای ورزش های زمستونی آمده ایم.» «اینجا که جای ورزش زمستونی نیست.»
می دونیم، ما میخوایم بریم هرجایی که ورزش های زمستونی داشته باشه.»|
در ایتالیا چه کار می کردید؟» معماری می خوندم. دختر عموی من نقاشی می خونه.»
«ملیت شما چیست؟» | امریکایی و انگلیسی) گذرنامه ها را ببینم.» | من گذرنامه ام را به او دادم و کاترین هم گذرنامه اش را از کیف دستی اش
در آورد.
ستون مدت درازی آنها را وارسی کرد.
چرا به این طریق با قایق وارد خاک سویس می شوید؟»|
گفتم: «من ورزشکارم، قایق رانی برام بهترین ورزشه. هر وقت فرصت پیدا کنم قایق رانی می کنم.»
چرا اینجا می آیید؟»
برای ورزش های زمستونی. ما جهانگرد هستیم، برای ورزش های زمستونی آمده ایم.» «اینجا که جای ورزش زمستونی نیست.»
می دونیم، ما میخوایم بریم هرجایی که ورزش های زمستونی داشته باشه.»|
در ایتالیا چه کار می کردید؟» معماری می خوندم. دختر عموی من نقاشی می خونه.»