و وقتمان تلف شود. گاهی آن قدر به ساحل نزدیک می شدیم که ردیف . درختها و جاده ساحلی و کوه را در پشت آنها می دیدیم. باران بند آمد و باد ابرها را برد، به طوری که مهتاب از میان آنها پیدا شد و رویم را که برمی گرداندم دماغه تیره و کشیده کاستانیولا و دریاچه را که موجهای کف آلود داشت و در پشت آن مهتاب را روی کوههای بلند برف دار میدیدم. بعد ابرها دوباره روی ماه را پوشاندند و کوه و دریاچه ناپدید شدند، ولی هوا از آنچه بود بسیار روشن تر بود و ما ساحل را می دیدیم. من آن را زیادی واضح می دیدم و قایق را به دور از ساحل راندم که اگر گارد گمرک در جاده پالانزا باشد ما را نبیند. هنگامی که ماه دوباره بیرون آمد ویلاهای سفیدی در ساحل روی بریدگی کوه ها دیدیم و جاده سفیدی از لابه لای درختها پیدا بود. در تمام این مدت من پارو می زدم.
دریاچه وسیع شد و در آن سوی آن، در ساحل، در پای کوهها چند تا چراغ دیدم که می بایست لوینو باشد. در ساحل آن دست، میان کوهها، یک فضای شکافی میان کوهها دیدم و فکر کردم که باید لوینو باشد. اگر بود، معلوم می شد که ما خوب پیش رفته ایم. پاروها را توی قایق گذاشتم و به قایق تکیه دادم. از پارو زدن خیلی خیلی خسته شده بودم. بازوها و شانه ها و پشتم درد می کرد و دست هایم ریش شده بود.
کاترین گفت: «من میتونم این چتر رو مثل بادبان جلو باد نگه دارم و همراه باد بریم.»
می تونی سکان را نگه داری؟» گمانم میکنم بتونم.»
پس تو این پارو رو بگیر زیر بغلت پهلوی قایق به جای سکان قایق نگه دار، من چتر رو میگیرم.» به پاشنه قایق رفتم و به او نشان دادم که چگونه پارو را نگه دارد. چتر بزرگی را که دربان به ما داده بود برداشتم و
دریاچه وسیع شد و در آن سوی آن، در ساحل، در پای کوهها چند تا چراغ دیدم که می بایست لوینو باشد. در ساحل آن دست، میان کوهها، یک فضای شکافی میان کوهها دیدم و فکر کردم که باید لوینو باشد. اگر بود، معلوم می شد که ما خوب پیش رفته ایم. پاروها را توی قایق گذاشتم و به قایق تکیه دادم. از پارو زدن خیلی خیلی خسته شده بودم. بازوها و شانه ها و پشتم درد می کرد و دست هایم ریش شده بود.
کاترین گفت: «من میتونم این چتر رو مثل بادبان جلو باد نگه دارم و همراه باد بریم.»
می تونی سکان را نگه داری؟» گمانم میکنم بتونم.»
پس تو این پارو رو بگیر زیر بغلت پهلوی قایق به جای سکان قایق نگه دار، من چتر رو میگیرم.» به پاشنه قایق رفتم و به او نشان دادم که چگونه پارو را نگه دارد. چتر بزرگی را که دربان به ما داده بود برداشتم و