موج قایق را بلند می کرد و آب از زیر پارو در می رفت. خیلی دشوار بود، ولی من همچنان پارو می زدم، تا این که ناگهان دیدم کنار صخره ای هستیم که از پهلوی ما بالا آمده بود. |
موجها به صخره می خورد، بالای آن یورش می برد و بعد فرو می ریخت. من پاروی راست را محکم کشیدم و پاروی دیگر را در آب نگه داشتم و دوباره به دریاچه وارد شدیم. صخره ناپدید شد و ما رو به آن سوی دریاچه می رفتیم.
به کاترین گفتم: «از دریاچه گذشته ایم.»
مگر نه می بایست پالانزا را ببینم؟» «ازش گذشته ایم.»
چه طوری عزیزم؟» «خوبم.» من هم می تونم مدتی پارو بزنم.» «نه، من حالم خوبه.»
کاترین گفت: «فرگسون بیچاره. صبح می آدش هتل می بینه جا تره و بچه نیست.»
گفتم: «من از این موضوع اون قد نگران نیستم؛ می خوام تا هوا روشن نشده و گارد گمرک مارو ندیده اند وارد قسمت سویسی دریاچه بشیم.»
خیلی راه مونده؟» | حدود سی کیلومتر دیگه داریم.» |
تمام شب را پارو زدم. سرانجام دستهایم آن قدر درد گرفت که دیگر نمی توانستم پاروها را بگیرم. چند بار هم به سختی با ساحل تصادم کردیم. من از نزدیکی ساحل می راندم، چون که می ترسیدم توی دریاچه گم بشویم
موجها به صخره می خورد، بالای آن یورش می برد و بعد فرو می ریخت. من پاروی راست را محکم کشیدم و پاروی دیگر را در آب نگه داشتم و دوباره به دریاچه وارد شدیم. صخره ناپدید شد و ما رو به آن سوی دریاچه می رفتیم.
به کاترین گفتم: «از دریاچه گذشته ایم.»
مگر نه می بایست پالانزا را ببینم؟» «ازش گذشته ایم.»
چه طوری عزیزم؟» «خوبم.» من هم می تونم مدتی پارو بزنم.» «نه، من حالم خوبه.»
کاترین گفت: «فرگسون بیچاره. صبح می آدش هتل می بینه جا تره و بچه نیست.»
گفتم: «من از این موضوع اون قد نگران نیستم؛ می خوام تا هوا روشن نشده و گارد گمرک مارو ندیده اند وارد قسمت سویسی دریاچه بشیم.»
خیلی راه مونده؟» | حدود سی کیلومتر دیگه داریم.» |
تمام شب را پارو زدم. سرانجام دستهایم آن قدر درد گرفت که دیگر نمی توانستم پاروها را بگیرم. چند بار هم به سختی با ساحل تصادم کردیم. من از نزدیکی ساحل می راندم، چون که می ترسیدم توی دریاچه گم بشویم