«تو حالا چه کار میکنی؟» هیچ کاری.» بیا بریم ماهیگیری.» من برای یک ساعت می تونم بیام.» بیا. ریسمون ماهی گیری هم بیار»
متصدی بار یک کت پوشید و بیرون رفتیم. پایین رفتیم و یک قایق گرفتیم و من پارو زدم و او در عقب قایق نشست و ریسمان را که یک قلاب فرفره ای و یک وزنه سنگین به سرش داشت به آب انداخت که ماهی قزل آلا صید کند. ما از کنار ساحل پارو زدیم و متصدی بار ریسمان را در دست داشت و گاهی آن را به طرف جلو تکان می داد. از توی دریاچه، شهر استرزا خیلی متروک می نمود. ردیف های طویل درخت های برهنه و هتل های بزرگ و ویلاهای بسته پیدا بود. من از کنار ایزولا بلا پارو زدم و رفتم به نزدیک دیوار که آب ناگهان عمیق می شد، و دیوار سنگی را می دیدم که کج در آب فرورفته بود و بعد، بالای آب، کنار جزیره ماهی گیرها کشیده شده بود. خورشید زیر یک تکه ابر رفته بود و آب تیره و آرام و بسیار سرد بود. چیزی به تور ما نخورد، گرچه روی آب دایره هایی از جهش ماهی ها دیدیم.
من رو به روی جزیره ماهی گیرها، آنجا که قایق ها را از آب بیرون کشیده بودند و عده ای داشتند تورهای ماهیگیری را رفو می کردند، پارو زدم.
یک لیوان بخوریم؟» | بخوریم.»|
من قایق را نزدیک ستون سنگی آوردم و متصدی بار ریسمان را از آب بیرون کشید. آن را در کف قایق چنبر کرد و قلاب را به لبه قایق انداخت.
متصدی بار یک کت پوشید و بیرون رفتیم. پایین رفتیم و یک قایق گرفتیم و من پارو زدم و او در عقب قایق نشست و ریسمان را که یک قلاب فرفره ای و یک وزنه سنگین به سرش داشت به آب انداخت که ماهی قزل آلا صید کند. ما از کنار ساحل پارو زدیم و متصدی بار ریسمان را در دست داشت و گاهی آن را به طرف جلو تکان می داد. از توی دریاچه، شهر استرزا خیلی متروک می نمود. ردیف های طویل درخت های برهنه و هتل های بزرگ و ویلاهای بسته پیدا بود. من از کنار ایزولا بلا پارو زدم و رفتم به نزدیک دیوار که آب ناگهان عمیق می شد، و دیوار سنگی را می دیدم که کج در آب فرورفته بود و بعد، بالای آب، کنار جزیره ماهی گیرها کشیده شده بود. خورشید زیر یک تکه ابر رفته بود و آب تیره و آرام و بسیار سرد بود. چیزی به تور ما نخورد، گرچه روی آب دایره هایی از جهش ماهی ها دیدیم.
من رو به روی جزیره ماهی گیرها، آنجا که قایق ها را از آب بیرون کشیده بودند و عده ای داشتند تورهای ماهیگیری را رفو می کردند، پارو زدم.
یک لیوان بخوریم؟» | بخوریم.»|
من قایق را نزدیک ستون سنگی آوردم و متصدی بار ریسمان را از آب بیرون کشید. آن را در کف قایق چنبر کرد و قلاب را به لبه قایق انداخت.