9
جی تیلور در حالی که دوباره به ساعتش نگاه می کرد، گفت:
- الکس، امیدوارم آن قدرها گرسنه نباشی، معمولا لیسی تا این حد دیر نمیکرد.
کاملا معلوم بود که او نگران است.
مونا فارل به میان صحبت آنان پرید تا از دخترش دفاع کند و گفت:
- این موقع روز خیابانها شلوغ است. احتمالا در ترافیک گیر کرده.
کیت نگاهی هشدار دهنده به شوهرش کرد و گفت:
- به نظر من با این دردسری که لیسی داشته نباید از دیر کردنش دلخور شویم. خداوندا، او دو روز است که درگیر یک جنایت است. دیشب هم که به آپارتمانش دستبرد زده اند. جی، مطمئنا او دعوا و مشاجره ی دیگری لازم ندارد.
الکس کاربین دلسوزانه گفت:
- من هم موافقم. او دو روز سختی را گذرانده.
مونا فارل همراه با لبخندی تشکرآمیز به کاربین نگاه کرد. او هرگز در حضور داماد پرافاده اش احساس راحتی نمی کرد. جی خیلی زودرنج و کم حوصله بود، ولی مونا متوجه شده بود که او با الکس چقدر محترمانه رفتار
جی تیلور در حالی که دوباره به ساعتش نگاه می کرد، گفت:
- الکس، امیدوارم آن قدرها گرسنه نباشی، معمولا لیسی تا این حد دیر نمیکرد.
کاملا معلوم بود که او نگران است.
مونا فارل به میان صحبت آنان پرید تا از دخترش دفاع کند و گفت:
- این موقع روز خیابانها شلوغ است. احتمالا در ترافیک گیر کرده.
کیت نگاهی هشدار دهنده به شوهرش کرد و گفت:
- به نظر من با این دردسری که لیسی داشته نباید از دیر کردنش دلخور شویم. خداوندا، او دو روز است که درگیر یک جنایت است. دیشب هم که به آپارتمانش دستبرد زده اند. جی، مطمئنا او دعوا و مشاجره ی دیگری لازم ندارد.
الکس کاربین دلسوزانه گفت:
- من هم موافقم. او دو روز سختی را گذرانده.
مونا فارل همراه با لبخندی تشکرآمیز به کاربین نگاه کرد. او هرگز در حضور داماد پرافاده اش احساس راحتی نمی کرد. جی خیلی زودرنج و کم حوصله بود، ولی مونا متوجه شده بود که او با الکس چقدر محترمانه رفتار