نام کتاب: وانمود کن او را نمی بینی
بعد از بیست سال اشتغال در این حرفه، آن قدر تجربه داشت که بگوید بسیاری از ظن های او درست بوده و او را به نتیجه رسانده است. به همین دلیل وقتی به همراه کارآگاه نیک مارس یادداشت های هیثر را بررسی میکرد نظریه ی خود را برای او شرح داد.
او بالحنی خشمگین گفت:
- من هنوز هم معتقدم لیسی فارل با ما روراست نیست. او از آنچه میگوید بیشتر در این ماجرا درگیر است. ما میدانیم که او این یادداشت ها را از آپارتمان برداشته و میدانیم که یک نسخه از آن را به پدر هیثر داده.
سپس به صفحات آغشته به خون اشاره کرد و گفت:
- بگذار یک چیزی دیگر را هم بگویم. اگر دیروز با گفتن اینکه ما کف کمد لباسی که کیف او در آنجا بوده
لکه های خون ایزابل را پیدا کردیم، او را نترسانده بودم، شک دارم که امروز این یادداشتها جلوی چشممان بود.
مارس پرسید:
- ادی، آیا تا به حال توجه کرده ای که این صفحات شماره گذاری نشده. حالا ما از کجا بدانیم فارل بعضیهایش را از بین نبرده تا ما نتوانیم آنها را ببینیم که این مساله تحریف نام دارد. من هم با تو هم عقیده ام. اثر انگشت فارل نه تنها روی این اوراق هست بلکه روی تمام مورد وجود دارد.
***
یک ساعت بعد، *مات ریلی* ، متخصص انگشت نگاری از واحد ۵۰۶ به کاراگاه اسلون تلفن کرد و گزارش داد که از در آپارتمان لیسی انگشت نگاری
*Matt Riley

صفحه 70 از 366