چشمان زیبایی که نشان دهنده ی زیبایی دوران جوانی اش بود، مجسم می کرد، ادامه داد:
- به نظر من تقریبا مثل این می ماند که آدم با راننده تاکسی با متصدی بار درد دل کند. می توانید دلی رحیم و گوش شنوا در اختیار داشته باشید با علم به اینکه بعد از رفع مشکلتان نگران این نیستید که چرا حرف
زده اید... نمیدانم منظور مرا درک میکنید؟
از رفتار و حالت چهره ی اسلون چیزی مشهود نبود. در عوض، او گفت:
- بهتر است در این مورد حرف بزنیم که کورتیس کالدول چطور وارد آپارتمان وارینگ شده. هیچ نشانه ای از ورود با زور و اجبار در کار نیست. مشخص است که ایزابل وارینگ به این آسانی ها او را راه نمی داده، بعد هم برگردد به اتاق خواب و روی تخت دراز بکشد. تو به او کلید دادی؟
لیسی معترضانه گفت:
- البته که ندادم... اما صبر کنید... ایزابل همیشه یک کلید در کاسه ای که روی میز راهرو بود داشت. به من گفته بود وقتی میخواهد بسرعت به طبقه ی پایین برود تا بسته های پستی اش را بیاورد از آن استفاده میکند تا مجبور نباشد از دسته کلیدش استفاده کند. احتمالا کالدول آن را دیده و برداشته، اما آپارتمان من چی؟ چطور ممکن است کسی بتواند وارد آپارتمان من شود؟ من که سرایدار دارم.
- و یک گاراژ شلوغ و پلوغ با دری ورودی که بسته های ارسالی را از آنجا به داخل می برند. این روزها ساختمان های ایمن فقط لطیفه است، خانم فارل. خودت که با ملک و املاک سر و کار داری و بهتر میدانی.
لیسی، کورتیس کالدول را مجسم کرد که تفنگ به دست سر به دنبال او گذاشته است و قصد کشتنش را دارد احساس کرد با خودش مبارزه می کند تا اشک هایش سرازیر نشود.
- به نظر من تقریبا مثل این می ماند که آدم با راننده تاکسی با متصدی بار درد دل کند. می توانید دلی رحیم و گوش شنوا در اختیار داشته باشید با علم به اینکه بعد از رفع مشکلتان نگران این نیستید که چرا حرف
زده اید... نمیدانم منظور مرا درک میکنید؟
از رفتار و حالت چهره ی اسلون چیزی مشهود نبود. در عوض، او گفت:
- بهتر است در این مورد حرف بزنیم که کورتیس کالدول چطور وارد آپارتمان وارینگ شده. هیچ نشانه ای از ورود با زور و اجبار در کار نیست. مشخص است که ایزابل وارینگ به این آسانی ها او را راه نمی داده، بعد هم برگردد به اتاق خواب و روی تخت دراز بکشد. تو به او کلید دادی؟
لیسی معترضانه گفت:
- البته که ندادم... اما صبر کنید... ایزابل همیشه یک کلید در کاسه ای که روی میز راهرو بود داشت. به من گفته بود وقتی میخواهد بسرعت به طبقه ی پایین برود تا بسته های پستی اش را بیاورد از آن استفاده میکند تا مجبور نباشد از دسته کلیدش استفاده کند. احتمالا کالدول آن را دیده و برداشته، اما آپارتمان من چی؟ چطور ممکن است کسی بتواند وارد آپارتمان من شود؟ من که سرایدار دارم.
- و یک گاراژ شلوغ و پلوغ با دری ورودی که بسته های ارسالی را از آنجا به داخل می برند. این روزها ساختمان های ایمن فقط لطیفه است، خانم فارل. خودت که با ملک و املاک سر و کار داری و بهتر میدانی.
لیسی، کورتیس کالدول را مجسم کرد که تفنگ به دست سر به دنبال او گذاشته است و قصد کشتنش را دارد احساس کرد با خودش مبارزه می کند تا اشک هایش سرازیر نشود.