سفید بودند.
ناباورانه به صفحات زل زد. بسرعت آنها را پشت و رو کرد. به دنبال نوشته میگشت. تمام صفحات بدون استثنا سفید بودند. بنابراین حتما یادداشت ها هنوز در آپارتمان بود. حالا می بایست چه کار میکرد؟
می بایست در این مورد فکر میکرد.
حالا دیر وقت بود و نمی توانست به آنجا برود حتما افراد پلیس مثل مور و ملخ آنجا را احاطه کرده بودند.
می بایست برای به دست آوردن یادداشت ها راهی پیدا میکرد.
اما بعید نبود که لیسی فارل او را شناسایی کرده و لو داده باشد. بنابراین وظیفه ای دیگر بر عهده داشت که میتوانست لذتش را دو چندان کند.
ناباورانه به صفحات زل زد. بسرعت آنها را پشت و رو کرد. به دنبال نوشته میگشت. تمام صفحات بدون استثنا سفید بودند. بنابراین حتما یادداشت ها هنوز در آپارتمان بود. حالا می بایست چه کار میکرد؟
می بایست در این مورد فکر میکرد.
حالا دیر وقت بود و نمی توانست به آنجا برود حتما افراد پلیس مثل مور و ملخ آنجا را احاطه کرده بودند.
می بایست برای به دست آوردن یادداشت ها راهی پیدا میکرد.
اما بعید نبود که لیسی فارل او را شناسایی کرده و لو داده باشد. بنابراین وظیفه ای دیگر بر عهده داشت که میتوانست لذتش را دو چندان کند.