نام کتاب: وانمود کن او را نمی بینی
هنرپیشه ی فیلم بانوی زیبای من که در نقش پدر بازی میکرد و آواز می خواند: «مرا بموقع به کلیسا ببر.» اسمش چه بود؟
کارآگاه که بی حوصلگی در آهنگ صدایش موج میزد گفت:
- خانم فارل؟
لیسی رو به او کرد. نام کاراگاه *اد اسلون* بود، اما هنوز اسم آن هنرپیشه را به یاد نمی آورد. اسلون از او چه پرسیده بود؟ اوه، بله، پرسیده بود آیا کورتیس کالدول همان مردی بود که از اتاق خانم ایزابل بیرون آمده و از پلکان سرازیر شده بود؟ لیسی گفت:
- مطمئنم که همان مرد بود یک سلاح و پوشه ای چرمی با خود حمل میکرد.
او به خود تشر زد قصد نداشت در مورد یادداشتهای روزانه چیزی بگوید. می بایست دفعه ی بعد با فکر حرف میزد.
کارآگاه اسلون بالحنی برنده گفت:
- پوشه ی چرمی؟ چه پوشه ای؟ این اولین باری است که از آن اسم میبری.
لیسی آهی کشید و گفت:|
- واقعاً نمیدانم. امروز بعدازظهر پوشه ای روی میز ایزابل بود. از آن پوشه هایی که با زیپ بسته می شود. عصر که اینجا بودیم، ایزابل در حال خواندن آن بود.
لیسی فکر کرد که نباید بگوید پوشه ای که کالدول با خودش برد خالی بود. به این دلیل نمیبایست میگفت که برای ایزابل سوگند خورده بود اوراق را فقط به دست پدر هیثر بدهد. ایزابل تا وقتی لیسی سوگند نخورد، تلاش کرد.
*Ed Sloane

صفحه 35 از 366