نام کتاب: نونِ نوشتن
است؛ بلیو او آموزگاری بود که اصلا قصد آموزگاری نداشت و چه بسا که به همین سبب نکات تعیین کننده ای که او بر زبان آورده تا این حد در من مؤثر افتاده است. ابتدا میخواستم این سه نکته را در سه مرحله از عمر به پسرم سیاوش بگویم، اما متوجه شدم که این کار چند اشکال عمده دارد. اول اینکه علاوه بر سیاوش دو فرزند دیگر هم دارم که یکی سارا است و هفت سال دارد و سومی فرهاد است و نزدیک دو سال و این در حالی است که سیاوش میرود تا دوازده سالگی اش را پشت سر بگذارد. بنابراین اشکال اول این است که نتوانم در سه مرحله از زندگی هر سه فرزندم که فاصله ی سنی پنج ساله باهم دارند، آن سه نکته ای را که از پدرم شنیدهام به آنها بگویم. مشکل بعدی در اینجا این است که فرزندان من در موقعیت دیگری هستند کاملا مغایر و متفاوت با موقعی که من قرار داشته ام و طبیعتا آنها آدم های دیگری هستند و آدم های دیگری هم خواهند بود. و مشکل دیگر که ریشه در همان معنای مغایرت مرفعینها دارد (البته در این مورد خاص مشکل شمرده می شود، وگرنه نه تنها مشکلی نیست، بلکه ذات خود زندگی است) عبارت است از این حقیقت که هیچ پدیده و هیچ رابطه و هیچ لحظه ای از زندگی تکرارپذیر نیست، به همین علت تأثیرات و تأثرات آدمیان هم نامکژرند. پس ساده لوحانه خواهد بود اگر فکر کنم سخنی که من از پدرم شنیده ام، بازگویش برای فرزندم همان اثری را بر او خواهد داشت که در موقعیت و در وضعیت خاصی روی من داشته است. پس به این علل که برشمردم تصمیم گرفتم آن سه نکته را اینجا بیاورم و مخاطبم را از حدود بسته ی فرزندانم تابی حدودی فرزندان تمام مردم فرابگسترانم و آنچه را که به من گفته شده و در هر مرحله مسیر زندگی مرا تعیین کرده است، برای همه بازگو کنم و از بیان آن به جز

صفحه 90 از 208