نام کتاب: نونِ نوشتن
منتشر و پخش شد و این واقعه همزمان با لحظاتی از زندگی روحی و جسمی من بود که میتوانش گفت حذخستگی، افسردگی و دل آزردگی، و این خستگی چنان بود که بعد از نشر کلیدر از پا در آمدم و افتادم توی رختخواب و نمیدانم یک یا دو شبانه روز متصل خوابیدم. نمی خواهم از مشکل چاپ و نشر این کتاب که مرا ذله کرد سخنی به میان آورم، همچنین نمی خواهم از توفیق کتاب و استقبال مردم از کتاب خودشان کلبدر حرفی بزنم؛ چون برای من از روز هم روشن تر بوده و هست که مردم ماارزشی را که از آن خودشان باشد عمیق و بی سر و صدا درک می کنند و آن را عزیز می دارند، پس استقبال مردم از کلیدر به عنوان یک ارزش ملی ادبی از طرف مردم ما پیشاپیش از جانب من درک و دانسته شده بود و اینکه انتشار کلیدر هم درست همان اندوهی را به من داد که لحظهی پایان نوشتنش دچار شده بودم، حالتی است بسیار پیچیده از احوالات آدمی که تحلیل و شکافت آن کار و زمان زیادی می طلبد. اما آنچه پس از پایان و در واقع انجام کلیدر دچارش شدهام کنجکاری در این امر است که چنین کاری چگونه صورت گرفت و من به اتکای چه نیرویی توانستم از پس آن برآیم! چون انسان تا در درون کار جریان دارد، نن و روحش گرم است و در واقع دچار نب کار و آفرینش است و چه بسا نمی تواند -و اصلا دلیلی هم ندارد که بخواهد کاری را که دارد انجام می دهد ارزیابی کند. کما اینکه حالا هم قصد چنین کار غیرلازمی را ندارم، چون ارزیابی کاری که انجام میگیرد بر عهدهی دیگران، یعنی بر عهدهی جامعه و مردم است. پس در اینجا من میخواهم بجویم تا بلکه بتوانم اول شاخص ترین آموزگار زندگی ام را بیابم و سپس بتوانم درک خودم را از ایمان و هدفی که لازمه ی آفرینش هر کار سنگینی است برای خودم و چه بسا برای دیگران
-

صفحه 85 از 208