سالها میگذرد که من به مناسبت کارم نویسندگی، به نسبت بضاعت خودم همیشه به زبان فارسی و امکانات و ظرفیت های زبان اندیشیدام. یکی از مراحل اندیشیدن دربارهی زبان وقتی بود که در زندان اوین ماههای آخر محکومیت خودم را می گذرانیدم به سال ۱۳۵۵.
البته هرگز روشن نشده برایم که یک موضوع معین چگونه و نابع چه شرایطی به ذهن راه پیدا می کند، یا به عبارتی در ذهن بیدار می شود. بنابراین نمی توانم توضیح بدهم که چرا در لحظهای خاص دچار اندیشیدن به موضوعی خاص شدم؟ البته این را میدانم که آنچه به ذهن من راه یافته اسلا بکر و تازه نبوده است؛ اما از آنجایی که این کار به صورت نظام بافنه دربار می زبان فارسی انجام نگرفته، شاید بتواند روزگاری این یادداشت همچون یک پیشنهاد مورد توجه دولت و ملت قرار بگیرد و بتواند قابلیت طرح پیدا کند. چون زبان فارسی از دیرهنگام نقش بسیار ارزندهای در زنده داشت مردم ما داشته و در مجالهای تاریخی ای که یافته تجلیگاه ارادهی ملی ما در جهت استقلال، آزادی و عدالت و یگانگی شده است. صرفنظر
البته هرگز روشن نشده برایم که یک موضوع معین چگونه و نابع چه شرایطی به ذهن راه پیدا می کند، یا به عبارتی در ذهن بیدار می شود. بنابراین نمی توانم توضیح بدهم که چرا در لحظهای خاص دچار اندیشیدن به موضوعی خاص شدم؟ البته این را میدانم که آنچه به ذهن من راه یافته اسلا بکر و تازه نبوده است؛ اما از آنجایی که این کار به صورت نظام بافنه دربار می زبان فارسی انجام نگرفته، شاید بتواند روزگاری این یادداشت همچون یک پیشنهاد مورد توجه دولت و ملت قرار بگیرد و بتواند قابلیت طرح پیدا کند. چون زبان فارسی از دیرهنگام نقش بسیار ارزندهای در زنده داشت مردم ما داشته و در مجالهای تاریخی ای که یافته تجلیگاه ارادهی ملی ما در جهت استقلال، آزادی و عدالت و یگانگی شده است. صرفنظر