به ایران و مردم ایران زیاد فکر کردمام؛ شاید تمام عمرم در اندیشه های ناآگاه و آگاهانه نسبت به ایران و مردم سپری شده است. حتی می توانم ادعا کنم که تمام آنچه را که نوشتهام از رنج و عشق به این سرزمین ناشی شده است و لاغیر. و حتی عشق به جهان و نوعأ به مردم جهان نیز از همین رهگذر فراهم آمده است، بنابراین اگر بگویم که ما مردم ایران هنوز ملت، به معنای مردمی یگانه و یکپارچه نشده ایم، باور کنید که بیش از اعترافی دردناک نخواهد بود. میبینم که در واقع ما اقوامی هستیم که در پاره ای از خاک زمین دور هم جمع آوری شده ایم، و یا دقیق تر آنکه بگویم کنار هم چیده شده ایم بی آنکه امکانات نزدیکی و آمیختگی را که زمینه های یگانگی ملت هستند در اختیار داشته باشیم. بنابراین آنچه در میان ملت ما کم است عشق به ارزشهای ملی است که از گرایش های ناگزیر قومی و منطقهای ناشی می شود. یکی از رسالت های انقلاب مشروطیت که مبتنی بر اقتصاد ملی بود، و اصلا درک نشد با مجانی به آن داده نشد، رفع همین نقبعدی بزرگ بود باتوجهات مادی. چون بورژوازی با هزاران عیبی که دارد، می تواند از این حسن جبری برخوردار باشد که بر حسب نیازهایش در جهت فتح بازارها، به همبستگی و