نام کتاب: نونِ نوشتن
علل زیر و رو کردن کتابها و باید گفت بلعیدن آثار پیشینیان همین شوی به بافتن امکانات و ظرفیت هایی است که نویسنده بدان آغشته می شود. پس من شیفته بودم بزرگان بی شماری را که آثاری گران و جاودانه برای آدمی از خود باقی گذاشته اند بیابم و ایشان را از طریق ترجمه هایی که در دست برد درک کنم که شاید فرست بیابم و روزی جزئیات را در این باره بنویسم. همین قدر اضافه کنم که این بزرگان غالبا فقید ادبیات که من از طریق آثارشان افتخار شاگردی شان را بافته بودم، کافی نبودند و من باید به آموزش از دیگران، و باز هم ادامه بدهم. می گویم ادامه بدهم، چون بیش از آن خود به خود از مردم و زندگانی مردم چیزها آموخته بودم که بعدها آن آموخته را یک بار دیگر در خودم کشف کردم و در آن میان بزرگترین آموزگار خرد به خودی من پدرم بود با تمام روحیات عصبی، طنزگویی و نکته سنجی و ظرافت طبع، حساسیت فوق العاده و سخت جانی. او - پدرم - به گمان من یکی از بزرگترین استعدادهای مردم ما بود که در شرایط وحشتناک دیکتاتوری که گویی ارمغانی به جز زعب و تحقیر برای مردم ضرورت نداشته بود، این استعداد غریب همچون سایر استعدادها از میان رفت و نلف شد؛ اما همین که خودش زنده بود و وجود داشت . گرچه من ناچار شدم به جست وجوی کار زود از خانمان بکنم - برایم ارزنده و بسی مؤثر بود. امیدوارم روزی بتوانم به زندگانی ای که گذرانیدهام نظری بیندازم و ضمن آن چهری پدرم، سیمای پدرم را - البته اگر بتوانم - ترسیم کنم و بنویسم. و سیمای مادرم را نیز که خلاصه می شد در اندوه و انتظار، آیهی ارکما توکذبان، و گریه های خاموش و بغض مداوم مدارا. فاجعه است که محبط ادبی - فرهنگی یک جامعه که حدود هشتاد سال از نخین اقدامات انقلابی

صفحه 40 از 208