نام کتاب: نونِ نوشتن
افراد داده است که احساس کنند مانع شان هستم؛ در حالی که واقعا این طور نبود و نباید باشد. او این طرز تلفی را از که و کجا آموخته بود؟ لابد از دوره هایی که در کلاس هایی گذرانده بود؟ چون ساختمان ذهن و ریخت نگاه نویسندهای آموزگار هم این طور است؛ نفایای ادبیات را در یک رابطهی مرشد و بچه مرشدها می بیند؛ مثل رابطهی مراد و مرید. این را در برلن أشکار کرد وقتی گفت حاضرم یک قصه بگذارم در مقابل تمام آثار یاشار کمال، که البته منظورش یاشار کمال نبود؛ اما این لحن و شیوهی برخوردش خیلی ما را به عجب واداشته و باید بگویم این طریقه از مرحوم آل احمد به سینه هایش سرایت کرده است؛ چون او من گفته بود امن این خرقه را به ساعدی میبخشمه و ... بنگرید! این نوع نگاه برگزیدگان ما است به زندگی؛ و ایشان میخواسته اند با دیکتاتوری و در راستای دمکراسی مبارزه کنند و انصافة مبارزه هم کرده و در گمان مردم هم این را تجویز کرده اند. اما اساس ایراد من ناظر به ریخت ذهنی و ذهنیت کهنهی امل نظر است که تغییر اصولی می طلبد. پس اگر حاشیه روی نباشد، می خواهم چند عبارتی در باب ریخت ذهبت زمانهای نخبه ها بنویسم. ریخت ذهنیت در ادراک من، عبارت است از آن الگویی که شخص قضایا و مرابا و مناسبات را بر طبق آن دسته بندی می کند و شکل می بخشد. فی المثل ریخت ذهنښت یک انسان ستی چه بخواهد چه نخواهد، شکل هندسی اش مخروطی است. او هر قضیه، هر مشاهده هر تجربه و هر مناسباتی را براساس یک الگوی مخروطی ارزیابی می کند و مورد داوری قرار میدهد. انسان ستی مناسبات اجتماعی را به روشنی مخروطی می بیند که نوک هرم را نیروی عمده تشکیل میدهد و این نیرو از بالا به لایه های متعدد دیکته می شود تا برسد به قاعدهی هرم. چون نیک بنگریم،

صفحه 193 از 208