دچار بغض و دنانت رنجوری می شوند؟ آیا متهور شدن یک ملت به نهر بیگانگان علت مهمی در رشد لبخل) میان مردم زیر سلطه نیست؟ چرا؟ دست کم علت عمده ای هست اما تمام علت نیست. و از سوی دیگر، آباوجود رقابتهای منجر به ستیزه جویی های شخصیتی . خانوادگی ناشی از بخل و سعایت نمی توانسته است زمینه ساز هجوم های پیاپی به این کشور باشد؟ چون وقتی قوم و قبیله ای بر مردمی مسلط می تواند شد که زمینه های آن در درون جامعه ایجاد شده باشد، و هنگامی هم که مسلط شد، لزوما میان ایشان نفاق را حاکم می کند تا بتواند بدان وسیله و امکان مردم را به بند بکشد. برکشیدن فرومایگان و فروپاشاندن و خوار داشتن فرزانگان یک طریق و شیرهای قدیمی سلطه است. تقویت بخل و حسد مردم نسبت یکدیگر، بعنی ایجاد زمینه ی کینه و ستیز مردم نسبت به هم، موفق ترین روش برای برقراری سلطهی بیگانه است؛ و ملت ما تجربه ی منهور واقع شدن کم نداشته است سهل است که بیشترین تجربه ی تاریخی ما با پذیرش سلطهی بیگانه آمیخته است. اما پیش از آن چه؟ پیش از سلطهی بیگانه آیا این خصبعه در مردم ما وجود نداشته است؟ اگر وجود نداشته است، پسی کینه های تاریخی و سرنوشت ساز چهره های شاخص تاریخ ما نسبت به خود که منجر می شده است به کینه و خیانت نسبت به مملکت از کدام ریشمی روانی - اخلانی - اجتماعی آب بر می گرفته است؟ طبعأ به این جواب ساده میرسیم: ظلم؛ آن کینه ها از ظلم ریشه و بار می گرفته است؛ و ظلم دادهی مستقیم مناسبات تولیدی - اجتماعی بوده است. درست؛ این خود به جزئی از سؤال پاسخ می دهد، اما تمام پاسخ نیست. چون اکنون أشکارا می بینیم که بخل در اجزا و آحاد ملت ما به صورت ویژگی و خصیصدی شاخص حضور دارد و گویی به