نام کتاب: نونِ نوشتن
ساعت ۴ بعد از نیمه شب است. آخرین قسمت جلد پنجم کلیدر را نوشته ام و از این بابت احساس زندگی می کنم (البته دستانویس اول). اما همین خودش خیلی از نظر روند کار برایم مهم است. در واقع یک سنگ بزرگ دیگر را از سر را هم برداشته ام. فقط اگر کسی (نویسندهای) خودش دست به کار نوشتن یک داستان طولانی و بزرگ باشد می تواند به روشنی حس کند که به پایان رساندن یک مرحلهی دیگر از کار، چه موفقیت بزرگی به شمار می رود. چون آدم احساس می کند به پایان وظیفه ی مهمی که بر عهده گرفته بوده است دارد نزدیک می شود و امیدوار می شود که باقی ماندهی راه را نیز بتواند طی کند. به پایان رساندن کلیدر، آن طور که مطلوب و مورد پسند خودم باشد، برای من یک آرزوی مهم است. چون اطمینان دارم که رمان کلیدر یک یادگاری برای مردم آیندهی ما خواهد بود که در عین حال من هم دینم را به مردمی که در میانشان پرورش یافته ام - با این کار تا حدی ادا کرده ام. هیچ چیز برای انسان مطلوب تر از این نیست که در سرانجام احساس کند که دین خود را ادا کرده است. آرزو میکنم به ادای این دین بزرگه

صفحه 17 از 208