نام کتاب: نونِ نوشتن
امسال، پاییز ۷۱جلد دوم روزگار سپری شده به پایان رسید. این جلد همچون نیمه ی دوم اقلیم باد است که عنوان کتاب اول این مجموعه است. چون محبط و موقعیت، همان محیط و موقعیت اقلیم باد است؛ گیرم در دورهی کودکی و نوجوانی قهرمان داستان، و گیرم تمام آن در ظرف یک شب گنجانیده شده است. می ماند مجلد دوم کتاب که همین زمستان آن را شروع کردم، اما پیشنهاد بازخوانی کلیدر از طرف ناشر باعث شد حال مناسب کار در من قطع بشود. متأسفانه این اتفاق همیشه می افتد. جلد دوم روزگار را که می نوشتم پیشنهاد ناشر دیگر بر اینکه مقدمه ای بر مجموعه مقالاتم زد بنویسم، مرا دچار چنین وقفای کرد. باری.... خستگی و فرسودگی روحی ام باز هم بیشتر شده. بیش از همیشه دچار ترس از جهل نسبت به دنیا هستم. بسیار آزرده و رنجورم. تمام آسیب هایی را که دیدهام، از طرف هر کس به باد می آورم و دچار نفرت می شوم. از خود می پرسم چه کسی بود که گاز نگیرد انگشتان به عسل آلودهی مرا که به دهانش داشت؟ آیا تمام نمونه هایی که من تجربه کردهام مجموعه عناصری نبوده اند که دنیای مرا ساخته اند؟ آیا تأثیرات منفی این روابط باعث

صفحه 164 از 208