نام کتاب: نونِ نوشتن
سرانجام کتاب دوم روزگار سپری شدهی مردم سالخورده، در بازنویسی نهایی به تاریخ ۲۹ آبان ماه ۱۳۷۱ ساعت ۱۱ : ۱۰ دقیقهی شب به پایان رسید. فکر کرده بودم نام دوم آن را برزخ چشم بخیل بگذارم، اما اخیرا به نظرم رسیده نام آن را بگذارم کارد روی استخوان که سرانجام برزخ خس را یافتم برای نامگذاری کتاب دوم. این کتاب دوم) تماما در ظرف یک شب میگذرد، شبی که بر سامون میگذرد، که او بنا دارد صبح آن شب همراه دیگر مردمان تلخاباد کلخچان به مهاجرت فصلی برای کار برود. در واقع آن شب با سرگردانی، دودلی، احساس دل برکندن پسری ۱۳ . ۱۴ ساله بخیل شده است. نخیل به تجربیات، شنیده ها، دیده ها و آبندهای چندساله، و اکنون وسواس چند و چونی آن آزارم میدهد. وقتی نمینویسم، آدم نیستم. وقتی می نویسم، باز هم آدم - در هنجار معمول نیستم. حالا که کاری بدان دشواری را به پایان رسانده ام و واقعا باید خرسند باشم که از چنان عذابی فرارهبده ام، نازه دچار وسواس شدهام. وسواس از بابت درستی - نادرستی کارم. جالب این است که ذهنهای ساده اندیش مایل بودند . چون جلد اول روزگار دو سال است چاپ و منتشر

صفحه 159 از 208