نام کتاب: نونِ نوشتن
فرامی گیردم، اما چون غرق در کار میشوم چنان روان پیش می روم که انگار نوشتن در خواب با رزیا انجام می گیرد. همین دورگار مهری شده... مثال خوبی است. تا در آن جا بیفتم و فلز کار دستم بیاید، چهار سال طول کشید. اما چون جا و راه افتادم دفتر اول آن در مدتی کمتر از یک سال نوشته شد. همین قدر میدانم که نباید گذاشت فاصله با کار وسیع و عمیق شود. اما چه کنم؟ هنوز هم قادر نیستم برنامه کاری منظمی داشته باشم. بنابراین مثل همیشه ناچارم چنان با کار در امیزم که خود کار نظم را در بی نظمی خامی زندگی انسان در جامعهی عقب افتاده و نابه سامان به دست بیاورد و آدم دیگر شب و روزش را نتواند از هم تمیز بدهد. عمده آن است که بفهمیم نجات در کار است؛ هم نجات فرد و هم نجات جمع.

صفحه 158 از 208