زدن غالبا می روم خانهی دوست تنها و باصفایم ابوالقاسم فرقانی که قاضی معزول است. دیر برگشتم؛ نزدیک یک بعد از نیمه شب؛ ونشستم پشت میز و بیش از ۱۰صفحهی دیگر را نوشتم. اما کار هنوز تمام نشده بود و یک نشست دیگر لازم داشت. دیشب نشتم پشت میز و نوشتم تا به پایان رسید. دیگر نگرانی ام رفع شد؛ چون به خودم قول داده بودم که نگذارم این کار - طرح جامع آن به سال ۱۳۶۸ بیفتد. نمی دانم چه ساعتی بود که رفتم بخوابم؛ آنر را لحظه ای بیدار کردم و گفتم نوشتمش، تمام تلا حالا سرحالم. گرچه امسال هم هیچ کتابی ازم منتشر نشد. نه کارنامهی مهیج، نه کلیدر، نه گفتوگوی ما نیز مردمی هستیم، و نه گفتوگوی دیگری که امسال انجام گرفت به واسطهی محمد محمدعلی داستان شرب. و آنچه منتشر شد، انسانی آهوی بخت من گرل بود، و دیگر هیچ. اما حالم خوب است. مهم این است که بتوانم کار کنم. محیط اجتماعی هم در این چند روزهای مانده به نوروز، بسیار گرم و زنده است. مردم غالبأ شاد و فعال هستند خوشایند است. زیباترین روحبهی سشی ما، عشق به بهار و نوروز است. و همین دمی پیش تلویزیون اعلام کرد که رئیس سازمان ملل امروز را روز جهانی صلح اعلام کرده است. ضلع ببار خوب است و مردم ما بعد از سالها جنکه امسال را در صلح دارند می روند به سوی سال نو و ما مردم به علی رغم این همه مصیبت و مصیبت زدگی چه استعدادی برای زندگی و شادمانی داریم، چه بسا این عشق به زندگی و شادمانی هم در بروزات خود نوعی واکنش است در مقابل سلسله مصائبی که بر ما تحمیل شده بوده و تحمیل می شود. آنچه هست، انسان شادمانی را دوست دارد و من شادمانی مردمان را همیشه ستوده ام و می ستایم. چه کنم که فقط روی صفحهی کاغذ، و در کنج اتاقم می توانم آرزو کنم زمین آباد شود، و