امسال هم، سال ۱۳۶۷ دارد به پایان می رسد؛ و من در پایان هر سال نخستین اندیشه، با درست تر آنکه بگویم به نخستین دچاری ام می پردازم، و دچاری تازمام این است که یک سال دیگر هم گذشت؛ یک سال دیگر گذشت و من چه کردم؟ ما چه کردیم؟ جامعه چه کرد و چه شد؟ امسال مهم ترین حادیهی اجتماعی - تاریخی ما پایان جنگ ساله بود با عراق جنگی که تمام ذخایر کشور را به باد داد، فریب یک میلیون نیروی انسانی را قربانی و تباه کرد کشور را در آستانهی ورشکستگی قرار داد و زمینه را برای سلطه، و بگویم، تصرف بیشکرکشی هر جور قدرتی آماده ساخت تا در شکل یابی مرحلهی جدید، قراردادهای اقتصادی نظامی را دور از نظر و آگاهی اهل نظر حتی سامان بدهند و این بار چمان سرکوب تاریخی از نوع و شکل ناز مای روی فریمان کوبانده شود. بله، جنگ - موقتا - پایان گرفت. اما عواقب آن هنوز در سایه ی هول پنهان است که به زودی عیان خواهد شد. در کشورهایی که جامعه و طبقات آن قانونمند هستند، پایان هر جنگی پیش درآمدی ست بر یک تغییر اصولی. اما در کشور ما از آنجا که جامعه و طبقات اجتماعی فاقد