احساس میکنم دشوارترین کارها برای نویسنده - دستکم برای من - زندگی کردن است. واقعا چگونه باید زندگی کنم؟ همیشه احساس می کردمام بلد نیستم زندگی کنم. و آیا برای دیگران، دشوارترین امور زندگی کردن نیست؟ چه ندر دشوار است زندگی کردن! فقط پس از اینکه کاری در نوشتن انجام میدهم، تازه به باد می آورم که گویا در حین کار، مشغول زندگی کردن بوده ام و بسار چه نمر؟ چون وقتی به یادش می افتم که دیگر گذشته است. او را که خبر شد، خبری باز نیامد
براق و به راه نیستم. درنگی تردیدآمیز دارم. نوئفی نگران کننده. احساس خردینگی میکنم. دنیا را بسی بزرگ می بینم. آنقدر بزرگ که خودم را در مقابلش بیش از حد، کوچک و کوچک و کوچک حس میکنم. به روشنی میبینم که نمیتوانم جهان را هضم کنم. اگر قبلا برخورد روان تری با زندگی داشته ام، لابد برای این بوده است که تمام هستی و نیرویم را می توانسته ام روی یک نقطهی زندگی متمرکز کنم؛ و گمان می کنم برای یک رمان نویس هیچ عارضهای خطرناک تر از این نیست که تمرکزش از هم گسیخته بشود. برای پرهیز از این فاجعه بر هر نویسندهای لازم است که به هر طریقی که خود کشف می کند - روح و خیال خود را در جهت نمرکز، تربیت کند. یکی از روش های چنین ریاضت کشیای این است که تابع امور معیشتی نباشد. برای این کار، هر نویسنده ای باید طریقه ی خاص خود را بجوید و بیابد. روش دیگر این است که بتواند برای انجام کار خود، نظم خاصی به وجود بیاورد. نظم در کار. لاابالی گری هنری، از آنگونه که پیوسته به نظریهی الهام و این مزخرفات است، نباید جانشین نظم منطقی - منطق خاصی هر هنرمند در
براق و به راه نیستم. درنگی تردیدآمیز دارم. نوئفی نگران کننده. احساس خردینگی میکنم. دنیا را بسی بزرگ می بینم. آنقدر بزرگ که خودم را در مقابلش بیش از حد، کوچک و کوچک و کوچک حس میکنم. به روشنی میبینم که نمیتوانم جهان را هضم کنم. اگر قبلا برخورد روان تری با زندگی داشته ام، لابد برای این بوده است که تمام هستی و نیرویم را می توانسته ام روی یک نقطهی زندگی متمرکز کنم؛ و گمان می کنم برای یک رمان نویس هیچ عارضهای خطرناک تر از این نیست که تمرکزش از هم گسیخته بشود. برای پرهیز از این فاجعه بر هر نویسندهای لازم است که به هر طریقی که خود کشف می کند - روح و خیال خود را در جهت نمرکز، تربیت کند. یکی از روش های چنین ریاضت کشیای این است که تابع امور معیشتی نباشد. برای این کار، هر نویسنده ای باید طریقه ی خاص خود را بجوید و بیابد. روش دیگر این است که بتواند برای انجام کار خود، نظم خاصی به وجود بیاورد. نظم در کار. لاابالی گری هنری، از آنگونه که پیوسته به نظریهی الهام و این مزخرفات است، نباید جانشین نظم منطقی - منطق خاصی هر هنرمند در