نام کتاب: نونِ نوشتن
بی ارزشی های خود، آشکارا آگاه شویم و به آن بیندیشیم تانگهبانی از ارزش های خود را بتوانیم بیاموزیم. ما باید بدانیم چرا خوار و خسته میشویم؛ چرا؟ هیچ آمده که سرشت خوار، باز هم به خواری پرتاب شود؟ نه، زیرا خوار، خوار است. پس چه نیروبی می بایست ناب خراست آن سرفرازی به خواری درافتد؛ همچون حربنی که می ورزد ناپهلوانی را به خاک درافکند. این را ما باید بدانیم که خوار سرشت نیستیم و آیا نیستیم؟ به خواری در غلتانده می شویم؛ آیا در غلتانده می شویم؟ ما باید بدانیم ارجمندی هایی هم داریم، پس تباهی طرحی ست که در افکنده می شود. نیز باید بدانیم گرانیگاه جامعه را تراشی نو باید داد. نیز بایسته است ناتوانی های خود را بشناسیم و راه درمان آن تهیگاهها را بیابیم. ما مردم که هم کهن و هم کهنه شده هستیم، باید در آفتاب زمان بار دیگر به خود آییم و بجنبیم۔ روش های نو - تازه شدن را بیاموزیم. دیری نیست بیم آن مرا برداشته است که در روانهی تاریخ، ملتهایی حذف و از میان برداشته خواهند شد؛ پس اگر میخواهیم که از میان برداشته نشویم، میبایست بتوانیم همچون مردمی شایسته ی بودن در زمان و در زمانه، خود را به تاریخ نو بقبولانیم. با آن سازگاری پیوند بخوریم و در این آماز، نخستین گام شناخت ناتوانی های خود و کاستی ها و نداشتی هاست در عین بازیافت ارجمندی های خود ر برکشیدن آنها، نیز باز شناخت آشکار و بی پروای تهیگاه های چرکین خویش است به سوی جستن راههای درمان آنها می خواهم آرزو کنم از جزو ژرفای همین چیرگی نومیدی، مردمی برون آید شایسته و مقبول زندگی و روانگی کاروان تاریخ نو،نه چون اکنون که چنین خوشبال و بدسان، چنین ناهماهنگ و بدنواخت درهم غلتان هستیم

صفحه 132 از 208