شود، مایهی افتخار من است و از لحاظ مالی هم هر چه قدر ادعاکنید من نبول دارم و تهیه کننده باید بپردازد. جالب نیست؟ من آقایان فریدزاده و حسبن طوسی را گم قرار داده ام؛ اما هنوز نتیجه ای به دست نیامده. در همین حال فیلمنامه ای از روی داستان بند به نام دار با ترنج توسط شخصی به نام هاشمی نوشته شده و فروخته شده به بنیاد مستضعفین تبریزی و فیلم دیگری به نام روزهای سرد در اطراف کاشان دارد ساخته می شود که موضوع آن همان بزمرگی کلیدر است که گفته می شود متن پیش از چاپ و نشر کلیدر نوشته شده؟ نبولا دربارهی رفتار نامجویانی چون سمندریان و.. و... و نمی خواهم بحت را به درازا بکشانم؛ جالب این است که تمام اهل فن از این سرنتهای آشکار خبر دارند، مسئولین هنری دولتی هم که کل سینما را در اختیار دارند، سرفندها و موارد آن را می شناسند، مطبوعات هم اطلاع دارند، اما همگی در سکوت کامل عملا حامی و همدست دزدها و رواج دهندهی این دزدبازار هستند. چندان که من ناچار هستم، چون آخوندی بی مستمع، در کنج اتاقم بنشینم و این حرفها را برای خودم بنویسم. اما سرانجام کار من چه خواهد شد؟ مجموعه ی داستان هایم از سال ۴۱تا ۵۶که در مجموعه ای به نام کارناموی مہنج چاپ شده در سال در توقیف بود و بعد از دو سال اداری ممیزی ارشاد به شرط حذف چهار داستان و یک نمایشنامه و دست بردن توی بفیدی داستان ها، آن را آزاد کرد. اما چه فایده؟ ناشر آن را در ۲۷۰۰نسخه چاپ کرده و این تغییر دیگر ممکن نیست و کتاب بیش از پنج سال است که خوابیده و امید چاپ و نشر نمی رود. کتاب جای خالی سلوچ دچار اختاپوس یک دکان پرپول به نام انتشارات شده و صاحب آنه این جانور سالوس، که پس از دورهی هر سال مراجعه می کرد که کارهایی از من چاپ کند و من هربار طفره