رسیده ام که دیگر از هیچ چیز تعجب نکنم، از این کار بهرام بیضایی دچار تعجب هستم. کاری ندارم. وکیل گرفته ام، اما یک ماه است که از تلویزیون خواسته ام نسخه ای از قرارداد را که در اسباب کشی ها گم کردام، در اختیارم بگذارد؛ اما هنوز دارند سرم می دوانند. امروز به فردا، فردا به پس فردا. و می خواهند این روزها بگذرد و فیلم بیاید روی اکران و نال قضیه کنده شود؟ اما کار من به همین یکی دو - سه - چهار فقره خاتمه نمی یابد. فیلم دیگری ساخته شده به نام مادیان به سرمایهی بنیاد فارابی (البته اتوبوس هم به سرمایهی بنیاد مستضعفین رضائیه ساخته شده با کارگردانی علی ژکان و سناریوی خود ار! این یکی دیگر مروت را در کسوت کسی که زمانی خود را هنرجوی من می انگاشته و به قول خودش شاگرد من بوده، به حد رسانده است! چون یکسر آمده و نیمه ی دوم کتاب جای خالی سلوچ را از آفتاب کویر برکنده و برده است زیر باران شیرگاه. اعتراض کردم. فیلم را در سالن نمایش وزارت ارشاد نشان دادند. با حضور آقایان فریدزاده مشاور وزیر و حسین طوسی مدیرکل امور تحقیقات و وزارتخانه در پایان فیلم به دفتر آقای طوسی رفتیم. ژکان فیلم خوبی ساخته بود. آنجا چیزی نگفتم، چون نخواستم رویش را به آتش بدهم. با داوری فریدزاده بنا شد غرامت بپردازد. فردا أمد اداره و گفت که ما چاره ای نداریم جز آنکه از کارهای شما برداریم فیلم بسازیم، چون موضوع نداریم. همسر گفت که در سال همین کارهای شما را مطرح کردهام و نجفی گفته است فعلا صلاح نیست، و به کلیدر اشاره کرد که اگر اسم شما آزاد نشود، کلیدر مثل دریایی است که هر کدام از ما(یعنی سینماچی ها) سطل خود را از آن بر خواهیم کرد و گفت که این کار را کرده است و حالا هم قبول دارد و گفت اگر اجازه بدهند اسم شماروی فیلم گذاشته