نمی دانم برای که و خطاب به که مینویسما فقط احساس میکنم که باید بنویسم. زخمی هستم و احساس میکنم زحماتم دارند پایمال می شوند، و اگر در این خاموشترین دفتر، سخن از آن به میان می آورم از این روست که
جایی برای بیان آن نمی بینم. هیچ کس و هیچ نهاد و مقام مسئولی به من پاسخ نمی دهد. شاید زمانی دیگر، وقتی کسی این یادداشتها را می خواند، موضوع به نظرش ساده و بی اهمیت جلوه کند. اما این موضوع، اکنون در این زمانه که من دارم مینویسمش نه تنها ساده و بی اهمیت نیست، بلکه به هر لحاظ بسیار هم دارای اهمیت است. دارای اهمښت، هم به لحاظ معیشتی هم به لحاظ معنوی هم به لحاظ موقعی که من در آن قرار دارم معنی که در آن قرار داده شده ام. حال و حکایت از این قرار است که مثلا هنرمندان سینمای ایران، برای رسیدن به نام و نان به موضوع احتیاج دارند، و موضوع کار خود را در میان آثار من جسته اند. در آغاز، یعنی پیش از انقلاب اسلامی، وقتی که من در زندان شاه بودم، فیلمی ساخته شده بود به نام گوزنها. بعد که از زندان درآمدم و فیلم را دیدم متوجه شدم که موضوع و مایه ی اصلی، فضا، پرسوناژها و نوع
جایی برای بیان آن نمی بینم. هیچ کس و هیچ نهاد و مقام مسئولی به من پاسخ نمی دهد. شاید زمانی دیگر، وقتی کسی این یادداشتها را می خواند، موضوع به نظرش ساده و بی اهمیت جلوه کند. اما این موضوع، اکنون در این زمانه که من دارم مینویسمش نه تنها ساده و بی اهمیت نیست، بلکه به هر لحاظ بسیار هم دارای اهمیت است. دارای اهمښت، هم به لحاظ معیشتی هم به لحاظ معنوی هم به لحاظ موقعی که من در آن قرار دارم معنی که در آن قرار داده شده ام. حال و حکایت از این قرار است که مثلا هنرمندان سینمای ایران، برای رسیدن به نام و نان به موضوع احتیاج دارند، و موضوع کار خود را در میان آثار من جسته اند. در آغاز، یعنی پیش از انقلاب اسلامی، وقتی که من در زندان شاه بودم، فیلمی ساخته شده بود به نام گوزنها. بعد که از زندان درآمدم و فیلم را دیدم متوجه شدم که موضوع و مایه ی اصلی، فضا، پرسوناژها و نوع