دانشجوی مخالف
استاد روان شناسی کلاسهایی برای آموزش تعالی و رشد انسان برگزار می کرد.
دانشجویان مختلفی با اشتیاق در کلاسهای او حاضر میشدند. در بین آنها پیرمردی بود که دائم به استاد خرده میگرفت و متعقد بود روشهای او علمی نیستند و شهرتش بر اثر عوام فریبی است.
سایر دانشجویان از بداخلاقیها و رفتار ناشایست پیرمرد ناراضی بودند ولی استاد به رفتارهای او اهمیتی نمیداد.
روزی پیرمرد در کلاس حاضر نشد. همه از غیبت او خوشحال بودند و فکر می کردند که کلاس آنها از این پس آرام تر خواهد بود و می توانند از درسهای استاد بیشتر استفاده کنند.
ولی در کمال ناباوری استاد به سراغ پیرمرد رفت و از او خواهش کرد که باز هم در کلاس او حاضر شود. ابتدا پیرمرد قبول نمیکرد ولی استاد با وعده پرداخت مبلغی پول او را راضی کرد. دانشجویان با تعجب از استاد پرسیدند که به چه دلیل به چنین شاگرد بداخلاق و کودنی پول می دهد تا در کلاس حاضر شود. استاد گفت: من به او پول میدهم تا به ما درس بدهد. اگر او در کلاس ما نباشد ما نمی توانیم معنی واقعی خشم، بی صبری، بددلی و تعصب را درک کنیم. حضور او در
استاد روان شناسی کلاسهایی برای آموزش تعالی و رشد انسان برگزار می کرد.
دانشجویان مختلفی با اشتیاق در کلاسهای او حاضر میشدند. در بین آنها پیرمردی بود که دائم به استاد خرده میگرفت و متعقد بود روشهای او علمی نیستند و شهرتش بر اثر عوام فریبی است.
سایر دانشجویان از بداخلاقیها و رفتار ناشایست پیرمرد ناراضی بودند ولی استاد به رفتارهای او اهمیتی نمیداد.
روزی پیرمرد در کلاس حاضر نشد. همه از غیبت او خوشحال بودند و فکر می کردند که کلاس آنها از این پس آرام تر خواهد بود و می توانند از درسهای استاد بیشتر استفاده کنند.
ولی در کمال ناباوری استاد به سراغ پیرمرد رفت و از او خواهش کرد که باز هم در کلاس او حاضر شود. ابتدا پیرمرد قبول نمیکرد ولی استاد با وعده پرداخت مبلغی پول او را راضی کرد. دانشجویان با تعجب از استاد پرسیدند که به چه دلیل به چنین شاگرد بداخلاق و کودنی پول می دهد تا در کلاس حاضر شود. استاد گفت: من به او پول میدهم تا به ما درس بدهد. اگر او در کلاس ما نباشد ما نمی توانیم معنی واقعی خشم، بی صبری، بددلی و تعصب را درک کنیم. حضور او در