حراج وسوسه
شیطان تصمیم گرفت بخشی از موجودی انبار وسوسه اش را به حراج بگذارد. اعلانی منتشر کرد و روز بعد مشتریان برای دیدن متاع وسوسه به او مراجعه کردند. کالاهایی که برای فروش گذاشته بود همه عجیب بودند.
سنگهایی برای این که جلوی پای پرهیزکاران را بگیرد و آنها را به زمین بزند.
آینه هایی که وقتی در آنها نگاه می کردی گویی شخصی بسیار مهم هستید.
عینک هایی که با آنها دیگران را حقیر می بینید.
چند شیء قیمتی هم به دیوار آویخته بود. خنجرهایی که با آن مردم را به عقب می رانیم و ضبط صوتهایی که با آن فقط شایعه و دروغ را می شنویم.
شیطان خریدار را تشویق می کرد که نگران بهای کالا نباشید. آن را ببرید و هر وقت خواستید پولش را بدهید.
یکی از خریداران متوجه دو وسیله بسیار فرسوده شد که در گوشه ای قرار داشتند. معلوم بود که از آنها خیلی استفاده شده است ولی برایش جای تعجب بود که چرا بهای آنها گران است و علت را از شیطان پرسید.
- اینها ابزارهای کار من هستند. من بیشتر از آنها استفاده می کنم. دلم نمی خواست کسی متوجه شان شود چون در این صورت یاد می گیرید که چگونه خود را از شر آنها مصون نگه دارید.
شیطان تصمیم گرفت بخشی از موجودی انبار وسوسه اش را به حراج بگذارد. اعلانی منتشر کرد و روز بعد مشتریان برای دیدن متاع وسوسه به او مراجعه کردند. کالاهایی که برای فروش گذاشته بود همه عجیب بودند.
سنگهایی برای این که جلوی پای پرهیزکاران را بگیرد و آنها را به زمین بزند.
آینه هایی که وقتی در آنها نگاه می کردی گویی شخصی بسیار مهم هستید.
عینک هایی که با آنها دیگران را حقیر می بینید.
چند شیء قیمتی هم به دیوار آویخته بود. خنجرهایی که با آن مردم را به عقب می رانیم و ضبط صوتهایی که با آن فقط شایعه و دروغ را می شنویم.
شیطان خریدار را تشویق می کرد که نگران بهای کالا نباشید. آن را ببرید و هر وقت خواستید پولش را بدهید.
یکی از خریداران متوجه دو وسیله بسیار فرسوده شد که در گوشه ای قرار داشتند. معلوم بود که از آنها خیلی استفاده شده است ولی برایش جای تعجب بود که چرا بهای آنها گران است و علت را از شیطان پرسید.
- اینها ابزارهای کار من هستند. من بیشتر از آنها استفاده می کنم. دلم نمی خواست کسی متوجه شان شود چون در این صورت یاد می گیرید که چگونه خود را از شر آنها مصون نگه دارید.