نام کتاب: مثل یک ببر زندگی کن
پرواز اسب

حاکم سالخورده‌ای جوانی را به اعدام محکوم کرد. پس از اعلام حکم اعدام، جوان به حاکم گفت: قربان شما انسان هوشمندی هستید و به تمام اعمال زیردستانتان توجه می‌‎کنید. شما به تمام حکیمان، عابدان و درویشان احترام می گذارید.
من پدربزرگی داشتم که در دوران کودکی روش تربیت اسب را به من آموخت که بتوانم اسب را به پرواز درآورم و چون در این سرزمین هیچ کس این فن را نمی‌داند تقاضا دارم به من فرصت دهید تا اسبی را برای پرواز تربیت کنم.
حاکم دستور داد اسب را حاضر کنند تا او کارش را انجام دهد.
جوان گفت:
اعلی حضرت من برای این کار دو سال وقت لازم دارم.
حاکم با تردید گفت: بسیار خوب ولی اگر بعد از دو سال نتوانی این کار را انجام دهی بی‌درنگ اعدام خواهی شده جوان با خوشحالی به همراه اسب نزد خانواده خود بازگشت. به خانه که رسید تمام افراد خانواده را در حال سوگواری دید.
همه به او گفتند:
این چه ادعای بی اساسی است که کردی؟ چه کسی در این خانواده می توانسته اسبی

صفحه 73 از 98