نام کتاب: مثل یک ببر زندگی کن
تقلید بی اندیشه

شاگردی به استاد خود بسیار علاقه‌مند بود. همواره تحسینش می‌کرد و او را الگوی خود قرار داده بود. باور داشت که اگر تمامی اعمال استادش را تقلید کند صاحب خردی مثل او خواهد شد. استاد همیشه لباسی سفید و تمیز می پوشید. شاگرد نیز چنین می کرد.
استاد گیاهخوار بود. شاگرد نیز خوردن گوشت را ترک کرد و فقط از گیاهان تغذیه کرد.
استاد به جسم خود ریاضت میداد. شاگرد نیز تصمیم گرفت چنین کند و از آن پس بر روی توده‌ای کاه می خوابید.
استاد متوجه این تغییرات در شاگردش شد و از او پرسید چرا چنین می کند.
جواب شنید:
من در حال تعالی هستم. سپیدی لباس هایم نشانه سادگی و سلوک من است. گیاهخواری ، دورنم را پاک می کنند و ریاضت جسمی موجب تقویت معنویت من میشود.
استاد لبخندی زد، دست او را گرفت و با خود به مزرعه ای برد که اسبی در آن مشغول
چرا بود.
- تو تمام وقتت را صرف تمرکز روی ظاهر خودت کرده ای که ارزش چندانی ندارد. این اسب را ببین. پوستی پاک و سفید دارد. فقط گیاه می خورد و روی کاه می خوابد. فکر می کنی قیافه اش شبیه یک قدیس است یا روزی یک استاد بزرگ خواهد شد؟

صفحه 48 از 98