اقناع و موعظه
پیامبری برای راهنمایی مردم به شهر میرفت.
ابتدا مردم نسبت به آموزههای او از خود اشتیاق نشان دادند ولی پس از مدتی اجرای فرمان های او و زندگی به شیوه پیشنهادی او برایشان دشوار شد.
به مرور مشتاقان رهنمودهای او کم شدند تا این که دیگر هیچ کس به او توجهی نمی کرد. مسافری از آن شهر عبور می کرد، او را دید که به تنهایی در حال موعظه است و هیچ کس هم به سخنان او گوش نمی دهد.
با تعجب پرسید: هیچ کس اینجا نیست که سخنان تو را بشنود. پس برای چه همچنان موعظه می کنی؟
- ابتدا تلاش می کردم تا دیگران را راهنمایی کنم و آنها را تغییر دهم. اکنون میکوشم تا نگذارم دیگران مرا تغییر دهند.
پیامبری برای راهنمایی مردم به شهر میرفت.
ابتدا مردم نسبت به آموزههای او از خود اشتیاق نشان دادند ولی پس از مدتی اجرای فرمان های او و زندگی به شیوه پیشنهادی او برایشان دشوار شد.
به مرور مشتاقان رهنمودهای او کم شدند تا این که دیگر هیچ کس به او توجهی نمی کرد. مسافری از آن شهر عبور می کرد، او را دید که به تنهایی در حال موعظه است و هیچ کس هم به سخنان او گوش نمی دهد.
با تعجب پرسید: هیچ کس اینجا نیست که سخنان تو را بشنود. پس برای چه همچنان موعظه می کنی؟
- ابتدا تلاش می کردم تا دیگران را راهنمایی کنم و آنها را تغییر دهم. اکنون میکوشم تا نگذارم دیگران مرا تغییر دهند.