نام کتاب: مثل یک ببر زندگی کن
حکمت خدا

زاهد پیر به همراه شاگردانش در بالای تپه ایستاده بود که مشاهده کردند عده‌ای راهزن به دهکده حمله و ضمن غارت اموال شروع به کشتار مردم کردند.
زاهد پیر با دیدن منظره کشتار مردم و تلاش آنان برای زنده ماندن فریاد کرد
- ای کاش من خدا بودم!
شاگردان با شنیدن این کلام تعجب کردند:
- استاد چرا این خواسته کفر آمیز را بیان می کنید؟
- استاد اگر شما خدا بودید چه کاری می کردید؟
-استاد یعنی معتقدید که خداوند اشتباه می کند؟
زاهد به شاگردانش نگاه کرد و گفت:
- خواست خداوند همیشه حق است. ولی اگر من خدا بودم، حکمت این حادثه را درک می کردم.

صفحه 25 از 98