آداب شکار
پیرمرد بهترین شکارچی روباه در منطقه بود. تصمیم گرفته بود شکار را کنار بگذارد کلبه و شکارگاهش را واگذار کند و بقیه عمر را در جنوب کشور به سر ببرد.
جوانی که تازه به آن منطقه آمده بود به پیرمرد پیشنهاد کرد تا کلبه و شکارگاه را از پیرمرد بخرد مشروط به آن که پیرمرد هم رموز شکار را به او بیاموزد.
با هم توافق کردند و پیرمرد در عرض مدتی راه و رسم شکار روباه را به جوان آموخت و از آنجا رفت. با پولی که به دست آورده بود برای خود خانه ای خرید و در آن مستقر شد. پس از مدتی تصمیم گرفت برای دیدار از دوستان و شکارگاه سری به آن منطقه بزند.
وقتی به دهکده قدیمی اش رسید به سراغ آن جوان رفت که شکارگاه را از او خریده بود.
- خُب جوان، فصل شکار چگونه بود؟
- خیلی بد. من حتی یک روباه هم شکار نکردم!
- چطور مگر آنچه را به تو آموخته بودم عمل نکردی؟
جوان با شرمساری گفت: دروغ نگویم. نه من روش شکار تو را به کار نبردم چون فکر می کردم که آن روشها قدیمی و بی اثر هستند برای همین سعی کردم از خودم روش جدیدی ابداع کنم ولی اکنون می بینم که تجربه ارزشمند تو را ضایع کرده ام.
پیرمرد بهترین شکارچی روباه در منطقه بود. تصمیم گرفته بود شکار را کنار بگذارد کلبه و شکارگاهش را واگذار کند و بقیه عمر را در جنوب کشور به سر ببرد.
جوانی که تازه به آن منطقه آمده بود به پیرمرد پیشنهاد کرد تا کلبه و شکارگاه را از پیرمرد بخرد مشروط به آن که پیرمرد هم رموز شکار را به او بیاموزد.
با هم توافق کردند و پیرمرد در عرض مدتی راه و رسم شکار روباه را به جوان آموخت و از آنجا رفت. با پولی که به دست آورده بود برای خود خانه ای خرید و در آن مستقر شد. پس از مدتی تصمیم گرفت برای دیدار از دوستان و شکارگاه سری به آن منطقه بزند.
وقتی به دهکده قدیمی اش رسید به سراغ آن جوان رفت که شکارگاه را از او خریده بود.
- خُب جوان، فصل شکار چگونه بود؟
- خیلی بد. من حتی یک روباه هم شکار نکردم!
- چطور مگر آنچه را به تو آموخته بودم عمل نکردی؟
جوان با شرمساری گفت: دروغ نگویم. نه من روش شکار تو را به کار نبردم چون فکر می کردم که آن روشها قدیمی و بی اثر هستند برای همین سعی کردم از خودم روش جدیدی ابداع کنم ولی اکنون می بینم که تجربه ارزشمند تو را ضایع کرده ام.