نام کتاب: مثل یک ببر زندگی کن
آرزوی واقعی

شاگردی از استادش پرسید که طلب واقعی چگونه است؟
استاد او را به کنار دریاچه برد و گفت که داخل آب شود.
استاد هم داخل آب رفت و سر پسر را با دو دست خود محکم گرفت، به زیر آب فرو برد و نگه داشت.
یک دقیقه گذشت و پسر وضعیت را تحمل کرد. در دقیقه دوم پسر به تقلا افتاد و کم کم سعی کرد خودش را از دست استاد نجات دهد و به روی آب بیاید.
در این لحظه استاد او را رها کرد و پسر توانست روی آب بیاید.
پسر در حالی که قلبش به شدت می تپید و نفس نفس میزد به استادش اعتراض کرد و گفت: شما قصد داشتید من را بکشید!
استاد کمی تأمل کرد تا خشم جوان فرو نشیند و بعد گفت:
اگر من قصد داشتم تو را بکشم تو الان اینجا نبودی. من فقط قصد داشتم شرایط سخت زیر آب بودن را احساس کنی. حال بگو ببینم وقتی در زیر آب بودی چه چیزی را طلب می کردی. شاگرد گفت: من فقط کمی هوا می خواستم تا نفس بکشم، احساس می کردم در حال مرگ هستم.
استاد گفت: طلب واقعی همین است، زمانی است که فقط یک خواسته برایمان مهم باشد و اگر به آن نرسیم خواهیم مرد.

صفحه 18 از 98