نام کتاب: ماه عسل آفتابی
آهنگی است. در اتحاد جزء و کل است. و فناء فی الکل در همین جهان امکان پذیر است. و درهای جهان جاودانی بر روی همگان گشوده است.
راه رسیدن به نیروانا راه معرفت است. و رسیدن به معرفت در حد جملگی مردم روی زمین است. (پس رستگاری آدمی در دست خود اوست نه وابسته به نیروی کوری که فوق بشر قرار داشته باشد.)
و آنچه را که بزرگان میگویند کورکورانه نپذیرید. آنچه را که به صورت سنن تغییر ناپذیر در آمده است قبول نکنید. آنچه را که در کتب نوشته شده به صورت کتابت باور ندارید و آنچه را که از معلمان خویش میشنوید، چون استادان شما هستند، به یقین نپذیرید. همه امور را به محک عقل سلیم خویش بسنجید و با تجربه خود بیازمایید. بودا راهی به شما نشان نمی دهد، خودتان راه خویش را بجویید».
و این کلامی بزرگ بود، چرا که اعمال و تجارب انسانی را مهم می شمرد، نه طبقه ای را که آدمی بدان وابسته بود. زیرا بودا بشر را ارباب خویش اعلام داشته بود. و همگان را مساوی شمرده بود.
یک بار از دهکده ای به دهکده دیگر می رفت. برهمنی نزد بودا آمد و او را دعوت به حضور در مراسم قربانی کرد. آتشی افروخته بود و هزاران گاو و گوساله فراهم آورده بود. بودا نظری به زبان بستگان انداخت که به مسلخ می بردند. غمگین چنین گفت:
داستان یک پادشاه زمان باستان را بشنوید که می خواست این چنین قربانی عظیمی به خدایان عرضه دارد. اندرزگویی، شاه را چنین راهنمایی کرد: شاها این که چنین ثروتی در اختیار داری قسمتی از آن را بذر بخر و به آنهایی ده که می خواهند زمین را کشت کنند و بذری ندارند. قسمتی

صفحه 9 از 159