متوجه حقه آنها نشد. اما دوا هم کاری از پیش نبرد. زیرا اکایا همیشه بعد از هر غذا ترشی انبه پرادویه میخواست تا چنان که خودش میگفت: «طعم بد دهانش را از میان ببرد.» به علاوه باوجود ضعف شدیدی که داشت و با وجودی که گاهی در حال اغما بود، یک لحظه از حرف زدن لب فرونمی بست.
تبش چهل و هشت روز طول کشید و قطع هم که شد پوستی از او مانده بود و استخوانی با چشم هایش. دو ماه بلکه بیشتر نتوانست از رختخواب بیرون بیاید. و اگر یک لحظه می نشست از استخوان درد به ناله می افتاد. عاقبت تصمیم گرفت برای عید «شیوا» هر طور که هست از رختخواب برخیزد. هر روز به خودش تلقین می کرد که بهبود خواهد یافت. و چقدر شگفت انگیز خواهد بود اگر بتواند بایستد و راه برود. در رختخوابش خوابیده بود و خواب روزی را میدید که سر چاه برود و با آب چاه خود را خوب بشوید و نماز بگزارد و بتها را زیب و زیور کند. و شب، همه شب بیدار بنشیند و به معجزه های شیوا - شیوای سه چشم - گوش فرا دهد. از شادی آمدن چنان شبی با صدای مقطع و دورگه خود چنین می خواندن
شیوا حضرت راما است. شیوا خداوندگار «گاوری» است که برکات جهان زیر نگین اوست. شیوا حضرت ویشنو است. شیوا سلطان مراسم مرده سوزان است. شیوا رود گنگ است با تاجش.شیوا مار است با حلقه گل به گردنش.
تبش چهل و هشت روز طول کشید و قطع هم که شد پوستی از او مانده بود و استخوانی با چشم هایش. دو ماه بلکه بیشتر نتوانست از رختخواب بیرون بیاید. و اگر یک لحظه می نشست از استخوان درد به ناله می افتاد. عاقبت تصمیم گرفت برای عید «شیوا» هر طور که هست از رختخواب برخیزد. هر روز به خودش تلقین می کرد که بهبود خواهد یافت. و چقدر شگفت انگیز خواهد بود اگر بتواند بایستد و راه برود. در رختخوابش خوابیده بود و خواب روزی را میدید که سر چاه برود و با آب چاه خود را خوب بشوید و نماز بگزارد و بتها را زیب و زیور کند. و شب، همه شب بیدار بنشیند و به معجزه های شیوا - شیوای سه چشم - گوش فرا دهد. از شادی آمدن چنان شبی با صدای مقطع و دورگه خود چنین می خواندن
شیوا حضرت راما است. شیوا خداوندگار «گاوری» است که برکات جهان زیر نگین اوست. شیوا حضرت ویشنو است. شیوا سلطان مراسم مرده سوزان است. شیوا رود گنگ است با تاجش.شیوا مار است با حلقه گل به گردنش.