نام کتاب: ماه عسل آفتابی
آکای یا
از: راجه رائو (هند)
نه تنها من، به نظرم هیچ کدام از عموزاده هایم نیز نام واقعی او را نمی دانستند. تمام افراد خانواده «آکای با» صدایش می کردند. یعنی «خواهر بزرگ‌تر». و ما هم از عمه و خاله و پدر و مادر پیروی می کردیم. در عین حال، مثل خواب، چیزهایی یادم می آید، یادم می آید وقتی بزرگ تر هایمان با برهمن ها از مسایل دینی سخن می گفتند «اکایا» را «ونکاتالاکشمه» یا «سوبامه» و یا «نن ژامه» می‌نامیدند. یعنی او را به آن نام های قدیمی می خواندند که موصوف به صفتی است که هر زن پرهیزگاری باید داشته باشد. یعنی تقوی.
اولین خاطره روشنی که از «اکایا، در ذهن دارم به زمان کودکیم بر می گردد. به نظرم چهار ساله بودم. و مادرم تازه مرده بود. و «اکای» نگهداری مرا بر عهده گرفته بود. تا این که پدرم از نو زن گرفت و خانواده جدیدی تشکیل داد. من عاشق «اکایا» بودم. و ترحم غریزی و عجیبی نسبت به او احساس می کردم. بیشتر از شصت سال از عمرش رفته بود. و من همیشه او را با لبخند کودکانه ای که بر لب داشت می دیدم. چشمهایش

صفحه 15 از 159