تجاری داشته باشد و این مزرعه که وی افتخار اداره آن را دارد مزرعه ای است اشتراکی و طبق سند مالکیتی که در دست است ملک آن متعلق به همه خوکهاست. بعد اضافه کرد، هر چند گمان ندارد از عدم اعتماد و سوظنهای پیشین چیزی باقی باشد، بمنظور حسن تفاهم بیشتر اخیرا در طرز اداره مزرعه تغییراتی داده شده است: تا این تاریخ حیوانات مزرعه عادت احمقانه ای داشتند که یکدیگر را «رفیق» خطاب می کردند، از این کار جلوگیری شده. عادت عجیبتری هم جاری بوده است که اساسش نامعلوم است، هر یکشنبه صبح حیوانات از جلو جمجمه خوک نری که بر تیری نصب بود با احترام نظامی رژه می رفتند، این کار نیز موقوف می شود و در حال حاضر هم جمجمه دفن شده است. مهمانان وی محتملا پرچم سبزی را که بر بالای دکل در اهتزاز است دیده اند، شاید توجه کرده باشند که سم و شاخ سفیدی که سابق بر آن منقوش بود، در حال دیگر موجود نیست و پرچم از این تاریخ به بعد به رنگ سبز خالص خواهد بود. گفت به نطق غرا و دوستانه آقای پیل کینگتن فقط یک ایراد دارد و آن این است که به قلعه، قلعه حیوانات خطاب کردند. البته ایشان نمی دانستند، چون خود او برای اولین بار است که اعلام می کند اسم قلعه حیوانات منسوخ شد و از این تاریخ به بعد قلعه به اسم مزرعه مانر که ظاهرا اسم صحیح و اصلی محل است خوانده میشود. در خاتمه ناپلئون گفت، «گیلاسهای خود را لبالب پر کنید آقایان! من هم مثل آقای پیل کینگتن از حاضرین می خواهم که گیلاسهای خود را برای ترقی و تعالی مزرعه بنوشند. »
با این تفاوت که می گویم: « آقایان به خاطر ترقی و تعالی مزرعه مانر بنوشید! »
باز چون بار پیش همه هورا کشیدند و گیلاسها را تا ته خالی کردند. اما به نظر حیوانات که از خارج به این منظره خیره شده بودند چنین آمد که امری نوظهور واقع شده است. در قیافه خوکان چه تغییری پیدا شده بود؟
چشمهای کم نور کلوور از این صورت به آن صورت خیره میشد. بعضی پنج غبغب داشتند، بعضی چهار، بعضی سه. اما چیزی که در حال ذوب شدن و تغییر بود چه بود؟ بعد کف زدن پایان یافت و همه ورقها را برداشتند و به بازی ادامه دادند، و حیوانات بی صدا دور شدند.
با این تفاوت که می گویم: « آقایان به خاطر ترقی و تعالی مزرعه مانر بنوشید! »
باز چون بار پیش همه هورا کشیدند و گیلاسها را تا ته خالی کردند. اما به نظر حیوانات که از خارج به این منظره خیره شده بودند چنین آمد که امری نوظهور واقع شده است. در قیافه خوکان چه تغییری پیدا شده بود؟
چشمهای کم نور کلوور از این صورت به آن صورت خیره میشد. بعضی پنج غبغب داشتند، بعضی چهار، بعضی سه. اما چیزی که در حال ذوب شدن و تغییر بود چه بود؟ بعد کف زدن پایان یافت و همه ورقها را برداشتند و به بازی ادامه دادند، و حیوانات بی صدا دور شدند.